کیومرث رضوی پور/ عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
قهر پدیده قابل تاملی است. قهر انواع و اقسام دارد. در فرهنگ لر، یک مدل قهر وجود دارد که آن را قهر با بقال می نامند. قهر با بقال قهری است که بیهوده است، به چشم هیچ کس نمی آید. کسی آن را جدی نمی گیرد. وقتی با بقال قهر می کنی، کسی از دلت در نمی آورد.مسوولیت قهر کردن و ریکاوری از قهر و از دل در آوردن همه اش با شخص قهرکننده است.
طی دهه های اخیر بعضی از ما ایرانیان چندین بار با انتخابات قهر کرده ایم. معمولا وقتی کسی قهر می کند، می روند با محبت یا با جبران مافات از دلش در میارند تا آشتی کند. اما بعد از هر قهر با انتخابات نه کسی به ما محبت کرد، نه کسی در صدد جبران مافات برآمد. اما هر بار ما به دلی پرتر از زمان قهر، مجددا با انتخابات آشتی می کردیم نه به این دلیل که از دلمان درآوردند. بلکه بالعکس، به این دلیل که بر زخم قهر ما نمک می پاشیدند. وضع ما بعد از هر قهر، بدتر می شد و معمولا هشت سال طول می کشید تا متوجه شویم قهر ما اوضاع را خراب تر کرده است. بعد از هر قهر با اوضاعی آشتی می کردیم که به مراتب از زمان قهر ما بدتر شده است.
اما علت این قهر کردن های ما چیست؟ پدیده های اجتماعی پیچیده هستند اما یکی از دلایل قهر این است که ما تلقی اشتباهی از تغییر داریم. ما رییس دستگاه اجرایی را با ناجی اشتباه می گیریم. این طرز تلقی از تغییر، توسعه و پیشرفت حتی در نزد سیاستمداران ما هم وجود دارد. این را می توان در برنامه های توسعه یا در شعارهای انتخاباتی آنان دید. بلندپرواز هستند و رویا پرداز. اما عرصه اجتماعی عرصه بلندپروازی و رویا پردازی نیست.
ما انتظار داریم دولت ها سقف فلک مملکت را بشکافند و طرحی نو در اندازند. به اشتباه انتظار داریم یک دولت در طول عمر چهار یا هشت ساله اش ما را به فنلاند یا ژاپن خاورمیانه تبدیل کند. تنها زمانی چنین انتظاری از دولتی با عمری چهار یا هشت ساله منطقی است که وضعیت موجود محصول چهار یا هشت سال باشد. اما وضعیت فعلی ما محصول قرن ها تاریخ و فرهنگ، سیاست و حکمرانی، رفتار و گفتار و پندار شخصی و جمعی است. تمام سیاستمداران نخبه دنیا هم جمع شوند، در سرنوشت اجتماعی ما معجزه مطلوب ما را رقم نخواهند زد، چرا که ذات اجتماع با تغییر ناگهانی ناسازگار است.
تغییرات اجتماعی به شدت کند، آهسته و غیر قابل پیش بینی هستند. تغییر در بستر جامعه، فرهنگ، تاریخ، قومیت و اقلیم اتفاق می افتد. شاید ما به صدها دور انتخابات نیازمند باشیم تا به توسعه پایدار برسیم. تصور کنیم که یک شخص بخواهد در طول هشت سال خود را تغییر دهد. چقدر می تواند خود را تغییر دهد؟ دامنه تغییرات ممکن بسیار محدود است. بسیاری از ما سالیان سال است که هیچ تغییر چشمگیری در خود نداشته ایم در حالیکه همیشه هم به دنبال تغییر خود بوده ایم. وقتی تغییر در مقیاس فردی اینهمه دشوار و آهسته است، تغییر اجتماعی به مراتب آهسته تر و دشوارتر است. برای تغییر معنادار پایدار باید صبور باشیم. انتظار معجزه اجتماعی نداشته باشیم.
ما قهر با انتخابات را آزموده ایم و از پس هر قهر همیشه باخته ایم. از پس هر قهر خونمان به جوش آمده و خودجوش با انتخابات بعدی آشتی کرده ایم. آزموده را آزمودن خطاست. حداقل دستاورد ما از مشارکت این است که شرایط از اینی که هست بدتر نمی شود. . باید واقع نگر باشیم، انتظار تحقق معجزه اجتماعی اقتصادی از دولت ها را کنار بگذاریم و بپذیریم که ما هنوز ابتدای راه قانونمندی، دموکراسی و کنش اجتماعی هستیم. باید صبوری کنیم،ن درخت توسعه کند می روید، نیاز به مراقبت درازمدت، همیشگی و جمعی دارد. وقتی پای سرنوشت اجتماعی در میان باشد، انفعال، بی تفاوتی، یاس و نومیدی نه تنها چاره نیست، که به بیچارگی ما می افزاید. بیاییم یک بار برای همیشه با قهر کردن قهر کنیم. قهر با انتخابات، قهر با سرنوشت اجتماعی، قهر با بقال است. با بقال قهر نکنیم.