یادداشتی برکتاب "در آمریکا"
  • امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 30 - ربيع أول - 1446
  • برابر با : Thursday - 3 October - 2024
3

یادداشتی برکتاب “در آمریکا”

  • کد خبر : 136837
  • 20 اسفند 1402 - 21:13
یادداشتی برکتاب “در آمریکا”
نام کتاب: درآمریکا نویسنده: سوزان سانتاگ مترجم: نیلوفرصادقی (برنده ی بهترین ترجمه از هفتمین دوره ی"جایزه ی ابولحسن نجفی۱۴۰۲)

عبدالحسین حاج سردار – بهترین ویژگی این رمان، برای ما فارسی زبانان (با ذکر احتیاط درکاربرد لفظ”رمان”)؛ ترجمه ی روان و بی نقص آن است و به حق، صبر و شکیبایی و دقت نظر مترجم درترجمه ی آن قابل تحسین وعیب پوشانه است.

معایبی که به مدد ترجمه و چاپ خوب کتاب، از این نویسنده ی توانا-که البته در زمینه های گوناگونی با موفقیت قلم زده اند- قابل تحمل گشته اند از جمله اینکه :

-داستان فاقدکشش وپیچ های داستانی [ از نوع وگونه ای که نویسنده به سراغش رفته] است.

-شخصیت هایی که در چندین بخش رمان به ذکر جزئیات رفتاری و مسائلشان پرداخته شده اما ناگهان رها می شوند[گویی نویسنده به نوعی آنها را از سرخود باز کند]

-رابطهی پوچ و بی سر و ته مارینا (شخصیت اصلی) با معشوقش؛ نویسنده ی خودشیفته و سردرگمی به نام ریشارد-آن هم تقریبا در دیدرس همسرش که برخوردی خوشبینانه و ابله وار دارد [ که البته ادامهی آن می شد “مادام بواری”ثانی! و نویسنده ناگاه متوجه این تشابه شده که بی مقدمه آنرا قطع و رها کرده و پایانی متفاوت [ و البته تصنعی] برای این رابطه ساخته است.

-همچنین است نامه نگاری های عاشقانه وار و مکرر شخصیت اصلی با دکترش در لهستان(هنریک)

-اصولا صداقت این شخصیت در ارتباطهایش با خود، خانواده و زندگی اش چگونه است ؟ هیچ گونه انگیزه یابی و واکاوی ( از نوع فلوبرگونه) از این شخصیت به دست نمی آید و درنتیجه هیچ نوع همدلی ای نیز درخواننده بر نمی انگیزاند.

-نویسنده در بخش های گوناگون با ذکر جزئیات زندگی پشت پردهی تماشاخانه های لهستان و آمریکا طبع آزمایی هایی با ذکر جزئیات دقیق به عمل آورده که تحسین برانگیزاست [و البته ملال آور]

– و اینکه چرا داستان، با مونولوگ طولانی آن هنرپیشه ی مرد مقابل مارینا در تئاتر(برادر جان بوت، قاتل لینکلن) به پایان می رسد؟

این مرد کیست؟ چرا مارینا در مقابل او واکنشی منفعلانه [و با عطوفت] بروزمیدهد؟ آیا قراراست ایشان معشوق جدید مارینا باشند؟ …اما خیر! خوشبختانه انگارخود نویسنده هم [مثل خوانندگان] حوصلهی این یکی را دیگر ندارد که ناگهان؛ رشته ی حرف های کسل کننده ی او و کل داستان را قطع می کند و تمام!

 

لینک کوتاه : https://tabakhabar.ir/?p=136837

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.