از در که وارد می شوم به رسم ادب سلام می دهم. با چشمانی دوخته به دیوار پاسخم را می دهد و با تنگ کردن چشمان کم سویش منتظر است چیزی بگویم تا ملتفت شود کیست سلام دهنده؟ می گوید: احسان است یا مصطفی؟!
این بار هم مثل همیشه یک روزنامه نگار اصیل تا جایی که دستش رسیده است دوستان مشترک را برای چاره جویی مساله مهم پدرام گرد هم آورده است. از اینکه من می بینم ولی او نه، خجالت زده می شوم. دیدن او تا دیدن من؟! من فقط می بینم او می بیند، آه ببخشید نه! او می دید و درک می کرد و بعد روایت گر موضوعاتی بود که من دیده بودم ولی ندیده بودم و فقط او دیده بود.
چرا او؟! حتما درونش پریشان است ولی چهره اش می درخشد. درست می بینم! هنگام بحث درباره مشکلش او فقط با خنده حرف می زند. برایم جالب است. شنیده ام که خدا پیش از این که مصیبت یا دردی را به بنده اش بدهد؛ از پیش او را صبر و تحمل عطا کرده است. می گویم چرا برای جلب کمک تلاش نمی کنی؟ می گوید: تلاش باید برای حفظ غرور و آبرو باشد!
هفته گذشته هادی خوش سیما از پیش برای گرامیداشت زحمات پدارم طاهری روزنامه نگار با سابقه خوزستان تنی چند از هم کاران رسانه ای دور و نزدیک را به جهت تقدیر و نیز چاره جویی مشکل بینایی اش به مناسبت روز خبرنگار دعوت کرد.
تا فراموش نکرده ام از حضور وحید کیانی مدیرکل محترم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان خوزستان در جمع مان و دلسوزی ایشان قدردانی می کنم.
پدارم طاهری روزنامه نگار با سابقه حوزه هنر و فرهنگ استان خوزستان این روزها در تاریکی زندگی می کند و دیگر دیدگانش برای جستجوی سوژه یاری گر او نیستند. دیگر سوژه های اجتماعی، نشست های فرهنگی، جشنواره ها، معضلات اجتماعی، رونمایی از کتاب، جای خالی پدارم و قلم شیوایش را حسرت می خورند و پدرام که سالها چشم بینای ما در درک فرهنگ غنی خوزستان بود؛ اکنون خانه نشین شده.
ضعف بینایی پدارم طاهری چشم دوستداران عرصه فرهنگ بومی خوزستان را بی فروغ کرده و دیگر فرهنگ غنی خوزیان روایتگر پر شور خود را در این روزها دلتنگی می کند لاجرم پدارم را نباید به عنوان یک شخص حقیقی در نظر گرفت زیرا که سالها فعالیت پژوهشی در جای جای استان پهناور خوزستان و مداقه در مراسمات و خوض و غور در آیین فرهنگی منتسب به خوزیان از وی یک دایره المعارف ثمین ساخته است.
در آن جمع و در آن روز، پدارم طاهری نقل کرد که در دهه پنجم زندگانی اش و در سن ۴۱ سالگی زمانش فرارسیده است که با پختگی تام در عرصه روزنامه نگاری در اعتلاء فرهنگ استان و واگویه کردن فرهنگ خوزیان برای کشور نقش آفرینی نافذتری داشته باشد. او اعلام آمادگی می کند. اما صد افسوس.
خوزستان همیشه جنگ زده، با جنگ، جنگید، با ریزگرد ستیزه کرد، با زلزله لرزید اما ایستاد، در سیل فرو رفت و سر خم نکرد در فقر بود و عزت نفسش را نباخت و این همت بلند مردمان این دیار است که هموار راست قامتان تاریخ این میهن اند. مبارزه پدارم طاهری اما مقدس تر و خطیرتر از همه در جبهه های نبرد با جهل و نادانی است. تنها سلاح او قلم اینک در غلافش زجه می کشد و چشم انتظار همت کسانی است که نگذارند عصای سفید جای قلم را در دستان او بگیرد.
رسانه ها همواره درد مردم را فریاد زده اند اینک درد از رسانه است. همتی کنیم برای یافتن راه چاره بیماری RP پدرام طاهری