دکتر محمدتقی منصوری کیا – در عین حال اثرات مثبت و منفی آنها بر محیط زیست چالشی است که طی سه دهه گذشته محل مباحثات جدی میان منتقدان و موافقان سدسازی بوده و هست.
در واقع اثرات هر سد یا هر سلسله سد بر روی یک رودخانه و در یک سرزمین میبایست مستقلاً مورد بررسی دقیق قرار گیرد و پیچیدن یک نسخه کلی برای همه سدها کار صحیحی نیست.
برخورد طوفان مهیب دانیل در سواحل کشورهای یونان، ترکیه، لیبی و غیره در هفته گذشته مجدداً بحث اثرات سدسازی بر کنترل سیلاب را مطرح نموده است. خصوصا شکست دو سد بر روی رودخانه درنه در شمال شرق لیبی بین شهرهای بنغازی و مرز مصر که موجب مرگ هزاران نفر گردید. واقعیت چیست؟! چرا این سدها درست عمل نکردهاند.
در این نوشتار سعی در روشنگری موضوع با زبان ساده داریم. از میان شهر ساحلی درنا، با جمعیتی بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار نفر، رودخانه درنا میگذرد. رودخانه دارای دو سد خاکی سنگریزهای با هسته رسی به نامهای درنا و منصور بوده است.
سد بالادست، یعنی سد اول، به طول تاج تقریبی ۳۰۰ متر در حداکثر مقطع خود ۱۴۰ متر عرض داشته و ۱۲ کیلومتر از سد پایین دست خود فاصله دارد.
شهر درنه دقیقاً در زیر سد پایین دست، یعنی سد دوم، واقع شده و فاصله این سد با دریای مدیترانه تنها دو و نیم کیلومتر میباشد.
سد پایین دست با ۱۱۵ متر طول تاج، دارای ۳۰ میلیون متر مکعب حجم کلی مخزن بوده است. شدت طوفان دانیل به گونهای بوده که اغلب مردم به منازلشان پناه میبرند و از منطقه خارج نمیشوند.
بارشهای سنگین موجب تولیدحجم روان آب سطحی زیاد و سیلابهای با دوره بازگشت زیاد، احتمالاً بیش از ۵۰۰ ساله، شده است.
هر دو سد به علت جنگهای داخلی در دو دهه گذشته دچار آسیبهای جدی بوده و متولی کارآمدی برای علاج بخشی خود نداشته اند.
فقدان کارآمدی سرریزهای نیلوفری در هر دو سد، آسیبهای جدی به سدها، عدم ترمیم آسیب های حتی سطحی و حجم بالای سیلاب بلای جان آنها میگردد.
پس از سرریز شدن آب بر روی وجه سد بالادست و ایجاد آسیب جدی روی سطح، مقاومت سد از دست رفته و به سرعت میشکند.
دره تنگ فی مابین دو سد امکان تسهیل و تسکین سیل را نداشته و امواج خروشان با سرعت بالا به سد دوم برخورد میکنند.
در ۱۱ سپتامبر ۳۰۲۳ درست در ساعت ۳ صبح به وقت اروپای شرقی، شکست سد دوم که به گفته شاهدای عینی با صدای انفجار مانندی همراه بوده است رخ میدهد. . دایکهای خاکی دو طرف رودخانه به هیچ وجه قدرت مهار سیلاب رها شده با ارتفاع موج اولیه ۵۰ متر را نداشته و بلافاصله در دو سوی رودخانه تخریب میشوند. گودال وسیعی که به عنوان پارکینگ شهر قرار داشته بلافاصله منهدم میگردد.
در سالهای گذشته، به علت خشکسالیهای مستمر و نیز بارندگیهای متعارف کم و در عین حال وقوع جنگ و ناکارآمدی دستگاههای نظارتی، مردم به حریم رودخانه تجاوز نموده اند.
تقریباً عمده حریم بستر رودخانه دارای منازل مسکونی و باغات زیتون و میوه بوده است که همگی تخریب میشوند. چهار پل مواصلاتی شهر منهدم میگردد.
پیش بینی میگردد بیش از ۱۱ هزار نفر کشته شده و قریب ۲۰ هزار نفر مجروح گردیده باشند. چه درسهایی از این واقعه میبایست گرفت.
اگر سدهای فوق قابلیت گذر روان آب سطحی را بدون تخریب شان میداشتند حداقل شهروندان با چنین موجی سنگینی از خسارات مواجه نمیشدند. یعنی۳۰ میلیون متر مکعب آب یکباره رهاسازی نمیگردید. درس این واقعه تلخ برای ما چیست؟
خروج کلیه تاسیسات، منازل مسکونی. سازه های اسکان دائم و موقت و صنایع وسرمایههای ملی از حریم رودخانهها الزامی است.
هر چند سدهای متوسط و بزرگ کشور به خوبی توسط تیمهای کارشناسی مورد ارزیابی سالانه قرار میگیرند لیکن میبایست برای بندهای کوچک و سدهای کوچک به نظر کم اهمیت پایشهای منظم سالیانه صورت گیرد و بهرهبرداران آنها دقیقاً مشخص باشد.
حتی المقدور سدهای جدید چسبیده به شهرها ساخته نشوند تا امکان پخش سیل در بالادست، تسهیل و تسکین سیلاب بیشتر فراهم گردد.