روز گذشته مصادف با پنج شنبه ۹۷/۱/۹ ساعت ۱۰:۳۰ صبح از گلستان به طرف سلمان فارسی در حرکت بودم وقتی به میدان مولوی رسیدم ، متوجه شدم نیروی انتظامی و پلیس راهنمایی رانندگی ورودی پل نادری را بسته اند، دور می زنم و کنار یک راننده ی تاکسی توقف می کنم.
او که برای جلب مسافر مدام در حال فریاد بود: سه راه خرمشهر! وقتی متوجه من می شود، به عربی می پرسم: چه خبره؟ به عربی جواب می دهد: تظاهراته به ما توهین شده! سر تکان می دهم و پیشتر ماشینم را پارک می کنم و پیاده به آنسوی پل می روم.
از دور تجمع قابل توجهی (حدود ۶۰۰۰ نفر) از مردم عرب اهواز دیده می شدند. در حال شعار دادن و یزله کردن، عموما با لباس عربی آماده بودند.
نزدیکتر می شوم چیزی که نظرم را جلب می کند و برایم تازگی دارد حضور زنان عرب با عبا و شیله د ر این تجمع اعتراضی است.
نیروی ضد شورش و امنیتی گروه گروه در رفت و آمد و رصد صحنه هستند.
از کنار دو زن فارس می گذرم ناخواسته گفتگویشان را می شنوم : یکی به دیگری می گفت: سرشون رو با یه عروسک گرم کردند حواسشون نیست که آب کارون را بردن!
همانطور که عده ای در متن بشدت مشغول شعار و پای کوبی اند، حاشیه هم مشتریان خودش را دارد.
شعار غالب یزله این است: با جان و خونمان فدائیت هستیم ای اهواز
کم کم به جمعیت نزدیک تر می شوم، توقف می کنم و به شعارهای جمعیت که گاه به گاه عوض می شوند گوش می دهم:
من عربم و مورد اهانت قرار گرفتم و حقم را می ستانم
عربم وغیرت عباس (ع) را دارم.
حق برادر ماست و ما برادر حقیم/ خداوند بلند مرتبه است
کثیری از تجمع کنندگان نیز پلاکاردهایی با عنوان انا عربی (من عربم) را با دست گرفته و نشان می دهند.
یکی از معترضین سرش در موبایل است و در حال ارسال فایل تصویری ست که ناگهان فریاد می زند تلگرام رو فیلتر کردن! اطرافیانش سر در موبایل می بردند که چک کنند.
کمی آنسو تر دو نفر ایستاده اند و با هم در گفتگو هستند: نفر اول: بخدا اگر نیان بدتر می شه، دو ساعته که منتظر آیت الله کعبی هستن مردم!
دومی: میگن دکتر ساری هم قرار بیاد! اولی: هیچکدومشون بدرد نمی خورن، خود مردم باید حقشون رو بگیرن!
جلو می روم و خودم را به نفهمی می زنم و پس از سلام از آنها می پرسم: ببخشید! این همه آدم اومدن برای عروسک عرب که رو نقشه نبود؟
یکی از آنها لبهایش را تر می کند که توضیح بدهد اما هنوز کلمه ی اول را نگفته؛ دومی با عصبانیت به من می گوید: نه مسئله ی عروسک نیست!
مسئله اینه که ما رو تو همه چی به حساب نمیارن، ما توی جنگ این همه شهید دادیم، نفت و گاز زیر پامون رو می برن، آب کارون رو بردن؛ شده یه جوب! حالا هم ببین اونو( اشاره به بنر شهید مدافع حرم نادر حمید) کلی هم شهید مدافع حرم دادیم… اما تهرانیها به چشمشون نیست! حق ما رو می خورن! فقط برای عروسک نیست برادر!
اینا نه خودمون رو می خوان، نه لباسمون رو میخوان، نه زبونمون رو، اصلا انگار ما ایرانی نیستیم…
همین طور قطار وار می گوید و می گوید تا حرفش را با این نفرین پایان می دهد: لعنت بر تفرقه اندازها
یکهو نظرم به جمعیت زنان جلب می شود: دست می زنند، کل می زنند و با یزله رجز می خوانند…
پس از سالها غیبت سیاسی اجتماعی این اولین حضور پر رنگ زنان عرب همپای مردان در یک تجمع اعتراضی ست.
تغییر مکان می دهم و به دیگر سو می روم ناگهان دکتر علی ساری را می بینم که پیاده به طرف جمعیت می رود؛ او را با نگاه تعقیب می کنم، همین طور که به وسط جمعیت می زند در جمعیت گم می شود. (در دل به هوش و درایتش آفرین می گویم) ناگهان مردم که متوجه حضورش شده اند با حرارت و دل گرمی فریاد می کشند: زنده باد ساری، صلح طلبی، صلح طلبی ساری در برابر مردم قرار می گیرد و با تمئنینه و استواری کلامش را اینگونه آغاز می کند:
زنده مباد هر آنکس که خواهان ذلت مردم عرب است، گویی جمعیت با این کلام دکتر ساری آرام تر می شود.
عده ای می روند و به نشان تشکر چفیه بر دوش ساری می اندازند. در همین اثنا آیت الله کعبی از راه می رسد و با مردم حرف می زند.
علی رغم انتظار مردم از آیت الله کعبی بعنوان شخصیتی که پیش از همه اقدام به صدور بیانه ی رسمی در محکومیت حذف نماد قوم عرب از نقشه کشور کرد، صحبت هایش بدلیل اینکه اوضاع را به مسائل دیگر گره زد؛ مورد اقبال حاضرین واقع نشد.
اما صحبت های کاریزماتیک ساری بسان آبی بر آتش خشم جمعیت را فرو کاهید و مطلع کلامش ترجیع بند جوانان عرب شد: ما عاش الی ایرید ایذل العرب.
جمعیت کم کم متفرق می شود. به نظر می آید آینده برای جوانان عرب روشن است. آنان به نماینده قانونیشان برای احقاق حق قانونیشان از راه قانونی، اقتدا کردند.
این یک دستاورد مدنی برای احقاق مطالبات مدنی مردم عرب خوزستان است. امید که نمایندگان مرکز تقنین، پاسخگوی شایسته ای برای پیام مدنی این جوانان پرشور باشند؛ و بدانند اگر امروز جوانان عرب به حرمت قانون متفرق شدند؛ لاکن همچنان مترصدند.