در شرایطی که طیفهای سیاسی، نمایندگان و صاحبین نفوذ هر کدام گوشه ای از این لحاف خوزستانی را به سمت خود می کشند و با گسترش نامتناسب با زیرساخت های فرهنگی و ابزارهای نظارتی فضای ولنگار مجازی، شبه نویسندگان و نظریه پردازان قلابی؛ شبه رسانه ها و فیک نیوزها؛ گروه ها، انجمن ها و صاحبان بیشمار تریبون و مخاطبین مجانی به صورت سرسام آوری رشد کرده و امنیت روانی جامعه را در استان به مخاطره می اندازد.
دو ماه گذشت و من در یادداشتی تحت عنوان «یک در میان وزیر، مابینشان معاون!»، آمد و شد مقامات دولتی و موثرین مرکز نشین به خوزستان را تحلیل نمودم و قسمت اعظم دلیلش را مرتبط به توانایی استاندار به ورود و تاثیرگذاری اش در بازی های سیاسی مدیریتی فرااستانی و نیز نشانه ی پذیرفته شدن « قرائت سیاسی و مدیریتی شریعتی» در عرصه فراگیر قدرت دانستم و متعاقب آن ارتقاء این مدیر جوان را پیش بینی کردم.
همچنین یادآور شدم که احتمالا حتا نمی بایست دوره ی کوتاهی را به عنوان دوره ی فترت سیاسی وی در کارنامه ی سیاسی اش قید کرد؛ بلکه همان نیز می تواند قسمتی از پروسه ی دستیابی به سطوح مورد نظر باشد.
حال این روزهای اول دی ماه خبر جلسات غلامرضا شریعتی با مقامات بلندپایه مرکز نقل محافل سیاسی شده است. اخبار غیررسمی حکایت از این دارد که وی ریاست سازمان هلال احمر کشور را نپذیرفته است؛ و دو گمانه بر اساس جمع بندی خبرهای درگوشی ریز و درشت در نظر گرفته شده است.
نخست اینکه شریعتی برای ریاست بر یکی از بزرگترین و مهمترین مجموعه ها ی مدیریتی یعنی سازمان تامین اجتماعی اعلام آمادگی کرده و چراغ سبزهای خوبی نشانش داده شده است.
دیگر اینکه گزینه ی رفتن به خراسان را نیز می تواند برگزیند، ارتباطات را بسط دهد و خود را برای وزارت در اواخر سال ۹۸ و اوایل ۹۹ آماده کند!
اشاره به گمانه های مورد نظر کفایت می کند که بتوانم در ادامه به برسی عزیمت این والی خوزستانی از دارالاماره خوزستان، و واکنش جالب بسیاری از منتقدین به خبر رفتن ایشان بپردازم.
ابتدا باید بگویم شریعتی خودخواه نباشد! در شرایط بسیار متفاوت امروزه کشور که خوزستان متاثر از آن بسان آتشی نهفته در خاکستر، آبستن عوامل تلفیقی بحران زا می باشد؛ نیز نتیجه ی عدم توجه کافی دولتهای گذشته به استان در بیشتر عرصه ها و نگاه نامتوازن دولتمردان به استانها (که نگارنده دلیل عمده را در کمتر راه یافتن بازیگران سیاسی باحمیت استان به شطرنج مرکز نشینان می داند)، اکنون در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نمود پیدا کرده است.
از جمله مهمترین آنها دستیازی فرصت طلبان به عرق نژادی و سوار گشتن بر موج احساسات قومی جوانان برای اخذ رانت فردی و باندی خود، یا گام برداشتن دانسته و یا نادانسته ی برخی گروه ها و افراد حتا به ظاهر انقلابی در پروژه ی دیکته شده ی انشقاق از خارج از مرزها که خودبسندگی قومی را نسخه نجات از کم توجهی های سالهای نه چندان دور به استان می دانند و بی محابا تبلیغش می کنند.
در شرایطی که طیفهای سیاسی، نمایندگان و صاحبین نفوذ هر کدام گوشه ای از این لحاف خوزستانی را به سمت خود می کشند؛ و با گسترش نامتناسب با زیرساخت های فرهنگی و ابزارهای نظارتی فضای ولنگار مجازی، شبه نویسندگان و نظریه پردازان قلابی؛ شبه رسانه ها و فیک نیوزها؛ گروه ها، انجمن ها و صاحبان بیشمار تریبون و مخاطبین مجانی به صورت سرسام آوری رشد کرده و امنیت روانی جامعه را در استان به مخاطره می اندازد.
تجربه نشان داده که غلامرضا شریعتی می تواند با همین مدیریتی که گاها قائل به فرد به نظر می رسد (زیرا در میانه کارزار وقتی برای کادرسازی نیست و گاهی مجبورا باید شخصا مسئولیت های دیگری را نیز به عهده گرفت) و به برخی انتصاباتش نقد جدی وارد می کنند، با کمترین هزینه برای مردم، منطقه و کشور، استان را رتق و فتق کند و اصطلاحا بچرخاند.
تقریبا تمامی خبرها موید آن است که در صورت رفتن شریعتی از استانداری، مدیری وارداتی بر کرسی استاندار خوزستان جلوس خواهد نمود.
فارغ از تعصبات بومی طلبانه، می بایست احتمال دهیم که در ماه های ابتدایی جلوسش باید منتظر بحران در اغلب حوزه های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی در کمترین بازه زمانی باشیم!
فرض کنید که این خودروی استان در شرایطی قرار دارد که امکان سکون و ایستادن را ندارد و بخواهیم در حال حرکت به تعویض راننده اش( استاندار) اقدام کنیم!
تصور کنید استاندار وارداتی جلوس کند، در خوشبینانه ترین حالت می باید چند ماهی برای «اهلی شدن بینش سیاسی اجتماعی» اش در خوزستان زمان تلف کند! اقوام را درک کند؛ فرهنگ، سنتها و السابقون عرصه سیاست را بشناسد و سره را از ناسره استان تمیز دهد و …، برای احتمالا چهار پست کلیدی مدیر وارداتی بیاورد و آنها نیز با همان چالش ها و اتلاف زمان، ناآشنایی ها و ادامه ی سلسله مدیریتی استاندار و احتمالا واردات چند مدیر میانی دیگر و …!
حال در نظر بگیرید که آیا این استان در این شرایط با بحرانهای کارگری بخش خصوصی که میراث تصمیمات خارج از استانی در گذشته است، توانایی آن آزمون و خطاها و اتلاف زمانها را خواهد داشت؟!
پس نکته ای که می توانم به استاندار بگویم، این است که؛ با توجه به اینکه کارها و پروژهایی در استان شروع شده است و برای سرازیر کردن بودجه ها به سمت استان زحمات بسیاری کشیده شده است تا کارهای زیرساختی مغفول مانده در گذشته انجام پذیرد؛ و شریعتی جوان زمان کافی برای ارتقاء و پیشرفتش در آینده در اختیار خواهد داشت؛ پس خودخواهی نکند و برای رفتن از استانش تلاش ننماید.
این «هندکوچک» سنت و سیاست و اجتماع و نژاد را فعلا شریعتی توانسته از آب و گل درآورد و با اتخاذ همان اصطلاحا سیاست ژله ای که منتقدین پاشنه آشیلش می دانستند در مصاف با طیفها و گروه ها، توانست تقریبا همه را در زمین بازی و یا با امید به ورود به زمین بازی حدودا در چهارچوبی نگاه دارد.
هر چند که مصادیقی برای نارضایتی کنشگران سیاسی اجتماعی استان وجود دارد؛ ولی کلیت داستان خبر از موفقیت نسخه ی نه چندان خوش خط این پزشک جوان خوزستانی برای تسکین و درمان در بسیاری از عرصه ها می دهد.
شریعتی با تجربه در مذاکره است که با اتخاذ تاکتیک های مناسب و گاها از دید کنشگران سیاسی تعامل بیش از حد با نمایندگان توانسته آن هماهنگی و همراهی را ایجاد کند که نگاهی ویژه از طرف دولت و نظام برای خوزستان بهمراه داشته باشد.
با اینکه همه می دانیم که استان هرمزگان و بوشهر در رویارویی با ناوهای امریکایی؛ استان کرمانشاه زلزله زده و کردستان مورد طمع دمادم گروهک های مسلح مانند پژاک و کومله؛ استانهای مرزی ترک نشین سرزمینهای مورد هدف نفوذ کشور آذربایجان با نسخه و همکاری کارشناسان اسرائیلی؛ استان سیستان و بلوچستان دائما در جنگ با اشرار و گروهک های مسلح مذهبی قومی میباشند و معضلات جدی شان حدیث دیروز و امروز نیست، اما این خوزستان است که تقریبا پنج تا شش برابر بیشتر از نیمی از استانهای کشور برای سال ۹۸ بودجه به خود اختصاص می دهد و بودجه سال ۹۷ خوزستان نیز برای اولین بار در تاریخ انقلاب در کشور رکورددار شد.
در بند پایانی این یادداشت به این نکته اشاره می کنم که با رصد مستمر فضای مجازی و حضور در محافل سیاسی اجتماعی مختلف متوجه شدم که بسیاری از منتقدین جدی استاندار نیز در میان حرفهایشان میل به ماندن شریعتی در استانداری را ابراز می کنند!
جالب آنکه این موضع شامل مخالفین کلاسیک سیاسی و قاطبه ی رقبایش که در نقد و مخالفت با ایشان از هیچ کاری فروگذار نکردند نیز می شود. همانها که تقریبا هیچگونه ارتباطی با ایشان ندارند، با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند!