این فیلم در سال ۱۹۸۹ توسط “الیور استون”فیلمساز معترض سینمای آمریکا بر اساس داستان زندگی (ران کوئیک) که در جنگ ویتنام شرکت داشته ، ساخته شده است .
زندگی ران کوئیک از دوران کودکی یعنی ۱۹۵۶نشان داده می شود ، دورانی که جنگ سرد به اوج رسیده ، سیاستمداران آمریکا مردم را از هجوم کمونیست ها ترسانیدند ،به همین دلیل ملیت گرایی را ترویج می دادند ، هرکودکی آرزو دارد زمانی که جوان شد در راه میهن و مبارزه با کمونیست ها جان فشانی کند ، ران کوئیک هم یکی از همین کودکان است .
او به سرباز بودن افتخار می می کند و در سال ۱۹۶۷ که جنگ ویتنام به حد اعلا رسیده ، راهی آن جا می شود ، او درس و دانشگاه را رها کرده و با دعای خیر مادرش به ویتنام می رود ، در ویتنام صحنه هایی مواجه می شود که تمام آن افکار فرو می ریزد ، در اثر دستپاچگی حین فرار ، یکی از سربازان آمریکایی را می کشد ، خودش نیز تیر خورده و قطع نخاع می شود.
در بیمارستان با او بد رفتاری می شود ، او که فکر می کرد در شهرش به عنوان یک قهرمان جنگ با او برخورد می شود ، از رفتار سرد مردم ، حتی برادر و خواهرش سر خورده می شود ، حالا او متوجه می شود که تمام راه را اشتباه آمده ، اکنون به کسی تبدیل شده که نه تنها مورد توجه نبست بلکه مورد نفرت نیز قرار دارد ، مردم که اکنون ضد جنگ شده اند ، او را عامل جنگ می دانند ، به همین جهت به الکل پناه می برد ، در مواجهه با خانواده حتی ایمانش را از دست می دهد. او معتقد است که مسیح فقط سه روز روی صلیب بود ، اما او باید همه عمرش را زجر کشد ، لذا او هم عذاب وجدان دارد ، هم جامعه او را آزار می دهد ، بالاخره هم به عنوان یک ابزار در دست سیاستمداران جابجا می شود
الیور استون که خود در جنگ ویتنام شرکت داشته ، به خوبی توانسته داستان را با واقعیت های جامعه مطابق کند. چنانچه گویی داستان خودش را به فیلم برگردانده است . فیلم از سه بخش تشکیل شده ، بخش اول که دوران کودکی ران کو ئیک را نمایش می دهد، بخش رمانتیک فیلم است که با ورود او به ویتنام پایان می پذیرد ، بخش دوم که در ویتنام میگذرد، بخش جنگی فیلم است که حرکات ماهرانه دوربین و دکوپاژ الیور استون به خوبی از پس ایجاد فضای جنگ بر آمده است ، اما بخش سوم فیلم که تقریبا قسمت اصلی فیلم است، بخش سیاسی فیلم است ، حرف اصلی فیلم هم در این بخش گنجانده شده است.
الیور استون مخالفت خود را ابتدا با جنگ ویتنام شروع کرد و در این رابطه فیلم های جوخه ( ۱۹۸۶) و همین متولد چهارم جولای و فیلم jfk (1991) و نیکسون (۱۹۹۵) را ساخت و به مخالفت با سیاست کلی آمریکا پرداخت. البته بایدتوجه داشت که سیاست بازان آمریکایی، گاهی اوقات برای توجیه اعمال خود فیلمسازانی را به عنوان سوپاپ اطمینان انتخاب کرده و به آنها اجازه می دهند فیلم هایی را علیه سیاست های کلی آنها، خصوصا سیاست خارجیشان که در رابطه با کشور های دیگر است بسازند.
این نوع تفکر در سینمای آمریکا و از سال ۱۹۸۱ یعنی چند سال بعد از پایان جنگ ویتنام به وجود آمد و چون مردم به دنبال علل وقوع این جنایت یودند ، فیلم هایی در این رابطه ساخته شده که علت های گوناگونی را مطرح کردند.در این میان الیور استون به دلیل گرایشش به حزب دموکرات همیشه جمهوری خواهان را مقصر نشان می دهد. نگاه کنیم به صحنه های پایانی فیلم متولد چهارم جولای که ران کوئیک سر خورده و نا امید به آغوش دموکرات ها پناه می برد و آنها را کبوتران صلح قلمداد می کند.
از نکات جالب توجه فیلم می توان به نام آن اشاره کرد که در واقع اشاره ایست به روز ملی آمریکا که خودشان اعتقاد دارند روز آزادی و عدالت است. ران کوئیک نیز اتفاقا در این روز متولد شده ، اما تنها چیزی که نمی بیند عدالت و آزادی است.
ادامه دارد…
برای مشاهده بخش هفتم اینجا را کلیک کنید
