به دلیل عملکرد بسیار ضعیف شهردار و شورای قبل که واقعا در شان مردم اهواز ظاهر نشدند، جایی برای اشتباه دوباره برای اعضاء شورای پنجم وجود نداشت.
به رسم احترام به هم صنفان و شاید به قول عوام «پارتی بازی» به سراغ یک نویسنده و مدیر مسئول هفته نامه آستانه پارس رفتیم. نویسنده کتب فرهنگ و ادبیات از جمله: سرزمین و فرهنگ ایزد خواست، صنایع لفظی بدیع، آوای دل ها، نغمه های شیدا، پرواز پرنده ها و چندین مجلد که همگی در باب خوش ذوقی نویسنده، موید و مکررا در سپهر ادبیات استان، نقش لطایف ادبیات پارسی را همراه با ظرایف برانگاشته است.
در گفتگوی سیاسی ما با همکارمان به سختی مجالی برای سیاست ورزی باقی بود و هر چه سعی بر چیره شدن سیاست بر ادبیات داشتیم طبع ادبیات پارسی همچون اتوبانی وسیع ما را از ورود به جاده خاکی سیاست بازمی داشت.
ده سال پیش در دور سوم انتخابات شورای شهر اهواز بیش از ۱۱ هزار رای از آن خود کرد. با وجود این، نامزد نشدن در دور بعد (چهارم) کار دستش داد به شکلی که می گوید: «صدای همه دوستان و همراهانم درآمد و همه از دستم شاکی شده بودند». شاید هم نقش برجسته خدا در زندگی او بود که باعث شد به پای شورای پرحاشیه چهارم نسوزد و اینک در کنار شورایی متفاوت بتواند با قامتی راست گام بردارد. یک دور استراحت در انتخابات شورای اسلامی شهر اهواز باعث شد با رای دو برابری (نسبت به اولین مشارکت) و حدودا ۲۴ هزارتایی راهی شورای شهر اهواز شود.
محمد رضا ایزدی در حین جلسات و حتی در مواقع استراحت هم پاسخ خبرنگار تابا، را می دهد. حس توجه به هم صنفان در او هم پررنگ است. اگر چه او بیش از سی سال در شرکت مخابرات فعالیت شغلی داشته است اما اثری از مشی فنی در او دیده نمی شود. شاید هم در کنار قدرت درون مایه فرهنگی اش، فنی بودنش به چشم نمی آید. برای همین هم به صراحت گفت: «دعا کنید زودتر دوران چهارساله مسئولیت ما تمام شود تا به آغوش مشغله های فرهنگی بازگردم!».
از او می خواهیم از خاطراتش بگوید که بلافاصه نقبی به گذشته می زند، گذشته ای که همراه با توپ، آتش، خون، عشق و ایثار است. او می خواست که ما بدانیم مرد جنگ است. مردی که پس از اتمام دوران سربازی به دلیل نیاز جبهه به نیروهای مردمی، با کتاب و دفتر مشق به خط مقدم بازگشت.
شاید این خصوصیت مردان جبهه باشد که بی پروا عمل می کنند و بی پروا سخن می گویند. برای همین هم بخش هایی از سخنان محمد رضا ایزدی که در دفتر پایگاه خبری تابا عنوان شد به نزد ما به سان راز دفن می شود. در ادامه بخش هایی از گفتگوی صمیمی محمد رضا ایزدی عضو کمیسیون خدمات شهری شورای اسلامی کلانشهر اهواز را با گروه رسانه ای تابا می خوانید.
آقای ایزدی! بازگشت به گذشته اگرچه ممکن است حاوی اخبار سوخته باشد، اما همیشه مطالب جذاب و ناگفته ای در آن یافت می شود. برگردیم به دو ماه پیش و روند انتخاب شهردار. چه شد که جمال نژاد آمد و چه شد که رفت یا بهتر بگوییم فراری اش دادند؟!
آنچه که عقل حکم می کرد این بود که ما تا پیش از حضور در ساختمان شورا با دیگر اعضاء آشنا شویم و از نقطه نظرات یکدیگر آگاهی یابیم. طبیعتا شورای شهر محلی است برای کار گروهی و عقل جمعی در آن حرف اول را می زدند؛ لذا ما ناگزیر بودیم با همکارانمان به درستی ارتباط برقرار کنیم. در این جلسات در خصوص تعریف و تدوین شاخصه های یک شهردار مقتدر بحث های زیادی صورت پذیرفت. اما دو نکته از اول میثاق ما بود. اول اینکه منافع قومی حذف شوند و دوم هم فشارهای حزبی خط قرمز ما باشد.
اهواز آنقدر عذاب کشیده است و مردم آن در محرومیت به سربرده اند که دیگر جایی برای باند بازی های سیاسی و قومی باقی نمی ماند.
از سوی دیگر انتخاب مردم نشان داد که مردم به قومیت ها توجهی ندارند. چهره های شاخصی از قومیت های مختلف در انتخابات شرکت کرده بودند و هیچ کدام رای لازم را برای ورود به شورا کسب نکردند.
به دلیل عملکرد بسیار ضعیف شهردار و شورای قبل که واقعا در شان مردم اهواز ظاهر نشدند، جایی برای اشتباه دوباره برای اعضاء شورای پنجم وجود نداشت. با لحاظ کردن این موارد تمام تمرکز اعضاء شورای برروی انتخاب گزینه ای صرف شد که هم توانمند و هم دست پاک باشد. در نهایت ۱۱ گزینه انتخاب شدند. پس از بررسی ها فراوان در نهایت رای قاطبه اعضاء با جمال نژاد بود. ایشان دو نوبت به اهواز سفر کرد و به همراه ما به اقصی نقاط شهر اهواز سرکشی نمود.
بالاخره کار به جایی رسید که جمال نژاد به واسطه تهدید ها پیامکی و واتس اپی ترجیح داد نداشتن ۱۳ رای اعضاء را دستاویز قرار دهد و میدان را با تحرکات مشکوک بدخواهان شهر اهواز ترک کند. اینکه می گفتند تهدیدی در کار نبوده است کذب بود زیرا شخص من اولین نفری بودم که از تهدیدهای پیامکی جمال نژاد خبر دادم.
هنوز هم فایل صوتی صحبت ها و برنامه های جمالی نژاد را دارم و گاهی آنرا گوش می دهم. با شنیدن برنامه های جمال نژاد و از فکر اینکه چه فرصتی از کف شهر اهواز رفت بسیار اندوهگین می شوم.
در نهایت دو گزینه سید کریم حسینی و علیرضا عالی پور برای شب رای گیری باقی ماندند اما با نظر اعضاء که می گفتند دو گزینه کم است مجددا انتخاب شهردار به تعویق افتاد.
با اضافه کردن گزینه های جدیدی مانند دکتر صفری، دکتر وطن خواه، دکتر بحرینی، سید شکرخدا موسوی کار به شور دوباره کشید که با انصراف دکتر وطن خواه و سید کریم حسینی، مهندس کتانباف آمادگی خود را برای حضور مجدد در شهرداری اهواز اعلام کرد. ناگفته نماند که چند ماه قبل از این ما با کتانباف دیداری داشتیم و از وی خواستیم برای حضور مجدد در شهرداری اهواز اعلام آمادگی نماید.
اما ایشان با قاطعیت پیشنهاد ما را رد کرد. اعلام آمادگی ناگهانی کتانباف به این دلیل بود که در جشن ازدواج فرزند یکی از بزرگان خوزستانی در تهران، گویا حضار که عمدتا از مسئولان رده بالای استان بودند؛ به شدت به کتانباف فشار می آورند و از ایشان می خواهند که به شهرداری اهواز بازگردد.
خب تا اینجای کار رسیدیم به کتانباف؛ چطور شما پیش از ورود به صحن علنی انتخاب شهردار همصدا کتانباف را برگزیدید آخر ۱۳ رای کمی عجیب بود؟
به والله تا لحظه آخر مشخص نبود که کتانباف با ۱۳ رای شهردار می شود! وقتی هنگام رای گیری نام ها را بر تابلو نوشتند و نفر اول نام کتانباف را صدا زد؛ به ترتیب همگی نام کتانباف را تکرار کردند و این خواست خدا بود که ایشان با قاطعیت شهردار اهواز شود. کتانباف انسان بسیار دلسوز و کار بلدی است. او ساعت ۵ نیم مشغول گشت زنی در شهر است و ساعت ۲ شب به خانه بازمی گردد.
از سید کریم حسینی بگویید؟ چه شد که ناگهان استعفا داد؟
استعفای سید کریم حسینی نشان از بزرگواری و مناعت طبع ایشان داشت. وقتی دکتر حسینی متوجه شد که ممکن است حضور ایشان به اتحاد نیروهای جمنا لطمه بزند، به راحتی استعفا داد.
ادامه دارد…..