وقتی که خبر استعفای دکتر سید حسن قاضی زاده هاشمی را شنیدم متاثر شدم و زمانی که رییس جمهور محترم استعفا را پذیرفت تاسف خوردم.
چرا؟ . دو نکته در خور توجه از این وزیر وزین مرا تحت تاثیر قرار داد.
اول: طرح سلامت که یک تصمیم مهم و استراتژیک بود و نشان از شم مدیریتی این وزیر وزین داشت و دیگری دیدگاه مدیریتی ایشان که در ادامه مطلب ،به آن نکته مهم مدیریتی می پردازم. همین دونکته ی مدیریتی و حایز اهمیت باعث شد که نگارنده که دانش آموخته مدیریت است دومین مطلبم را در این خصوص قلمی کنم.
جناب دکتر قاضی زاده هاشمی در سال ۹۵ در اجلاس معاونان بهداشت دانشگاههای علوم پزشکی گفت: تنها وزیری در وزارت بهداشت هستم که عمیقا” معتقدم نیازی نیست وزیر بهداشت یک پزشک باشد، می تواند یک فرد با تجربه در حوزه اقتصاد، مدیریت و… باشد.
نکته مهم در این گفته این است که ایشان معتقد است که مدیر باید فن و مهارت اداره کردن را بداند و اولویت یک مدیر حتی در یک بخش تخصصی و حساسی مثل شبکه های بهداشت داشتن هنر، تخصص و مهارت اداره کردن است واقعیت این است که این مهارت ،بیشتر دردروس رشته های علوم انسانی به ویژه مدیریت و اقتصاد و بازرگانی و علوم اجتماعی و… است.
عموما” عمل ها برآمده از دانسته ها و اعتقادات و باورهای افراد است. این دیدگاه مدیریتی موجب عملکرد قابل تحسین ایشان در حوزه سلامت شده است.
این طرز تفکر و این دیدگاه در خصوص اداره کردن می تواند الگویی برای سایر وزیران باشد. ای کاش این وزیر با کفایت استعفا نمی کرد و ای کاش رییس جمهور محترم این استعفا را نمی پذیرفت و با تعامل و سعه صدر از سوی وزیر و رییس محترم برنامه و بودجه و با پا در میانی رییس جمهور ختم به خیر می شد و از این وزیر استفاده می شد.
نگارنده از مسایل پشت پرده چیزی نمی داند و انسان ها به طور مطلق خوب نیستند و دکتر هاشمی از از این قاعده مستثنی نیست اما آن چیزی که میدانم و بر آن سخت باور دارم این است که شایسته است از مدیران کاردان و موفق با این دیدگاه های مفید و مدیریتی استفاده کرد و هیچ بهانه ای باعث کنار گذاشتن آنها وجود نداشته باشد.
مدیران اثربخش معمولا” چالشی هم هستند زیرا که دغدغه خاطر بیشتری دارند و به اهدافشان پایبند و ریسک پذیرند و به جای خود به اهداف سازمانی، رسالتها و ماموریت هایشان فکر می کنند و اگر در مقابل این افراد فرهیخته و با انگیزه به اندازه لازم سعه صدر بکار گرفته نشود و میدان را برای فعالیت مناسب ندانند و میدان را ترک کنند و دیگرانی میدان داری کنند که برای بقا در پست به خودشان فکر کنند و اهداف سازمانی در درجه دوم اهمیت باشد.
در چنین صورتی امثال هاشمی بجای الگو تبدیل به عبرت می شوند و این یک مصیبت در عرصه مدیریت است. شاید اگر بجای ایشان، وزیری دیگر استعفا می کرد و از گردونه ی مدیریتی حذف می شد این حساسیت بوجود نمی آمد اما وقتی که یکی از موفق ترین وزرا در شرایط فعلی کنار گذاشته شود اثرات سویی در مدیریت کلان کشور دارد.
شاید هم بعضی از خواسته های ایشان در این شرایط قابل اجابت نباشد اما می شد به طریق مقتضی خواسته ها را با شرایط فعلی تطبیق داد و زمینه ادامه همکاری ایشان در دولت فراهم می شد.
این پزشک دلسوز و مدیر و مدبر برای دولت تدبیر یک برند و نمادی از تدبیر و امید بود. دغدغه امروز حامیان خالص دولت و نظام، شایسته سالاری و جلوگیری از یاس و نامیدی و افشاندن بذر امید در دل مردم است و بهترین شیوه ایجاد امید و امنیت و آرامش، استفاده از شایستگان و مدیران توانمند به ویژه در مدیرت کلان کشور است.
در یک کلام هاشمی یک مدیر توانا بود و باشد که دولتمردان قدر مدیران لایق که بجای جا خوش کردن در مسند دغدغه رسالت سازمانی دارند را بدانند و نیش این مدیران را برای مردم بجان بخرند .
هرچه مدیر کمتر کار کند وآهسته تر حرکت کند و طرحی نو در نیندازد حاشیه هایش کمتر نق زدنهایش کمتر، مخالفینش کمتر و دردسرهایش کمتر خواهد بود.
قطعا” مدیر توانا و خلاق که به دنبال تغییر و تحول و توسعه و بالندگی سازمانی است در تکاپوی بیشتری است و این تلاش و تکاپوها ممکن است گاهی حاشیه درست کند، خبر ساز شود، تعارضاتی ایجاد کند.
باید مقایسه کرد و به نقاط ضعف و قوت و حسن و قبح اقدامات به اندازه خودشان ضریب و وزن داد و بر اساس هزینه و فایده و به صورت علمی واقعی و نه احساسی و حب و بغض ها و سلایق شخصی اقدامات مثبت و منفی را بررسی و نمره گذاری کرد.
گرچه تعارضات و حاشیه و تقبلها به زیان مدیریت کشور است اما کم کاری و دچار روزمرگی شدن و اجتناب از اقدامات بکر و جدید از ترس عزل شدن و مغضوب شدن خطرناک تر است و نتیجه آن عدم ثمربخشی سازمانی است.
دراین نوشتار هدف صرفا” حمایت از هاشمی نیست بلکه محملی شد برای طرح موضوعی که به مدیران شایسته ولو باحاشیه و گاهی مساله ساز با سعه صدر برخورد شود و این امر باعث نشود که مدیر کارآمد به جای الگو عبرت شود و مدیران ناکارآمد و یا با کارآمدی کمتز الگو شوند زیرا اگر این طرز تفکر به باور و فرهنگ تبدیل شد عاقبت خوشی نخواهد داشت./ علی کرد- مدرس دانشگاه