مادر من امروز آشپزی کرد و ناهار پخت! فرض کنید این جمله یک خبر باشد برای شما. چرا این خبر برایتان کم اهمیت و یا بهتر بگوییم بی اهمیت است؟ شاید هم به عقل گوینده خبر شک کنید و بیشتر آن را شبیه مضحکه بدانید که حق هم با شماست. دلیل آن هم بازگو کردن انجام وظیفه عادی روزانه یک مادر است یا اینکه انجام یک امر بدیهی ست که نیازی به توضیح و توصیف ندارد.
این را نوشتم تا ذهن خوانندگان را آماده کنم که بعد بگویم تیتر خبری با عنوان: «فلان مدیر به فلان مجموعه متبوعش سرکشی کرد» درست مثل آشپزی مادرم و محصولش یک ترخینه در هوای بارانی این روزها برای شنودگان بی اهمیت است.
نکته ای که نباید از آن غافل شد نزول سطح عملکرد برخی مدیران است که در کنار رفتار غیرحرفه ای مجموعه ای از کارکنان روابط عمومی و یا رسانه های غیرحرفه ای شرایطی را پدید می آورد که انجام وظیفه یک مدیر یا مسئول به عنوان یک اقدام موثر و قابل توجه برای خوانندگان و یا شنوندگان له خوراک خبر مبدل شود.
موضوع دیگر ایرادی است که مجددا بر اصحاب رسانه (یعنی خودم) وارد است. حضور یک مدیر یا مسئول در یک مجموعه ای اثر پذیر، مشخصا باید به تغییراتی منتهی شود که این تغییرات می توانند در بازه زمانی مراجعه بعدی وی قابل بررسی باشد. یعنی یک متر، یک معیار سنجش در دستان یک روزنامه نگار.
یعنی اینکه باید سوالات زیر را مطرح کرد که نتیجه بازدید فلان کس از فلان مجموعه چه بود؟ در بازدید بعدی چه تغییرات مثبتی را شاهد بودیم؟
به جبر جهان سوم در این استان موهبت های خدایی مانند باد (تولید انرژی) آفتاب (تولید انرژی) باران (مولد کشاورزی) و… بحران نامیده می شوند. بحث دیگری که نیاز است اشاره ای بدان داشته باشیم حضور مدیران در بحران هایی است که در خوزستان باید از آنها به عنوان میهمان همیشگی یاد کرد.
ذکر اینکه فلان مدیران با تمام وجود پای کار هستند یا اینکه حضور مستقیم فلان بزگوار در فلان نقطه به همراه پوشش خبری فراوان آن، و یا اینکه فلان مجموعه تمام تلاش هایش را برای کنترل فلان بیچارگی مردم به کار بسته است و مواردی از این دست، نه تنها نمی تواند باعث امیدواری مردم شود بلکه برعکس همه را ناامید می کند.
مردم خواهند گفت: وقتی فلان اشخاص با بهمان امکانات تمام وقت و حضوری در پی رفع معضل این روزهای ماست و ما در فلاکت غوطه ور! لاجرم بود و نبودشان یکی ست.