کسانی که همواره طبیعت مظلوم از دست تطاول و تعدّی شان بی نصیب نیست، در حقیقت با حیات انسانی مشکل دارند نه با طبیعت و زیباییهایش، تازه بعضی ها وضع شان نیز از این هم بدتر بوده و در واقع با خود مشکل دارند.
درک خدمت مهربانانه و سخاوتمندانه ی طبیعت به انسان، مطلب سخت و پیچیده ای نیست که کسی متوجه عظمت و شکوه و زیبایی آن نشود؛ از دیدار شکوفه ی یک گل در باغچه ی کوچک و نقلی حیاط خانه تا نشستن زیر یک درخت بلوط در تابستان تا نوشیدن از آب چشمه ای سرد و گوارا تا شنیدن صدای پرندگان و جاری جویبارها در میان درختان، همه و همه نسخه های بی بدیل آرامش و آسایشی هستند که طبیعت بخشنده در سراسر گیتی بزرگوارانه به همه ی انسان ها از هر نژاد و زبان و مذهب می بخشد.
امّا انسانی که لبریز از انواع فقر و از همه مهمتر فقر فکری و فرهنگی است و همیشه با همنوع خویش دانسته و نادانسته سر ستیز و ناسازگاری دارد، دور از ذهن نیست چنانچه داسِ اندیشه هایِ ضعیف و منحرفش دائماً در درو کردن این آرامش و آسایش در حال فعالیت باشد.
بی شک کشورها و مردمان توسعه یافته ای که در احیاء و نگهداشت و خدمت متقابل به طبیعت، حیات وحش و محیط زیست و هر آنچه به آن مرتبط است، شبانه روز و بی وقفه در تکاپو بوده و مانند ریه های خویش به آن توجه می نمایند، قبل از همه، کار تربیت و آموزش را در خانواده، مدرسه و دانشگاه و هم در سطح نظارت مستمر عمومی تمام کرده و به کمال رسانده اند و آنچنان فرهنگ عمومی را به سطحی از آگاهی و حساسیّت رسانده اند، که از فقر فکری و عاطفی بجز کلمه ای و عبارتی در گوشه ی کتاب ها اثری نخواهی یافت.
در کشور ما نه تنها بخش قابل توجهی از مردم عادی و عامی هنوز اهمیت و ارزش حیات طبیعی و محیط زیست و حقوق همه ی موجودات هستی را بدرستی و کمال نشناخته اند، بلکه حتی برخی دستگاه های مسئول در قانون و مقررات نیز ظاهراً آنرا به شوخی گرفته و از انجام وظیفه در این خصوص بنوعی دائماً گریزانند.
قطع درختان در باغ ها و بوستان ها برای تبدیل به مجموعه های آپارتمانی، ویلاسازی های انبوه و بی رویه و بی حساب و کتاب در حاشیه رودخانه ها و در دل جنگل ها، احداث غیرکارشناسی جاده های جنگلی بدون توجه به آثار منفی و مخرّبِ زیست محیطی آن، عدم اراده ای عالمانه، قوی و مستمر برای حفاظت از هر اثر طبیعی و دارای ارزش زیست محیطی، اختلاف و درگیری بعضی از دستگاه ها و عدم هماهنگی بین آنان برای جلوگیری از هر پروژه ای که آثار سوء زیست محیطی متعدد دارد و از همه مهمتر و زیربنایی تر ضعف شدید در فرایند تربیت و آموزش از کودکی تا دانشگاه و دهها نمونه ی آشکار و پنهان دیگر، همه دال بر این واقعیت تلخ است که نه تنها در حوزه ی مردمی، بلکه تلخ تر از آن در حوزه ی سیستم دولتی و متولیان امور نیز به نوعی دیگر با همین فقر دست به گریبانیم و ظاهراً به این زودی ها خلاصی نداریم!.