عدم تعادل در پایه های قدرت حاکمیت ناشی ازعدم نظارت مردم و پدیده هزار فامیلی و قدرت مقدس سرنوشت خوبی را برای حال و آینده کشور رقم نخواهد زد.
از نظر سیاسی حاکمیت در یک کشور برچند پایه مستحکم می شود. اگر قدرت توزیع شده بین قوا در کشور از تعادل خارج شود وعده ای که سهمی از قدرت می برند احساس ماندگاری در قدرت نمایند و مهمتر آنکه از نظارت مصون باشند به تدریج فساد دامنگیر نهادهای حاکمیتی خواهد شد و این امری بدیهی است.
باید تاکید کرد که یکی از دغدغه های شخصیتهای سیاسی کشور این است که در روند اجرایی کشور کنار سمتهای انتخابی که با رای مردم صورت می گیرد احکام انتصابی وجود دارد که مشخصا در انحصار عدهای خاص مدیریت میشوند و بعضی از مسئولان انتصابی چنان در مکان و منزلتی که یافته اند آسوده خفته اند که گویی این قبا از ازل به نام ایشان دوخته شده است.
با کمی دقت متوجه خواهیم شد که نود درصد مقامات اصلی کشورمان همان چهره هایی هستند که از ۴۰ سال پیش کارگزارنظام بوده اند و صرفا فقط میز و صندلی و مکانهای انتصابیشان به شکل شطرنجی تغییر کرده است.
باید بر این اصل پذیرفته شده صحه بنهیم که انسان جایزالخطاست و وسوسه می شود. تقوا از عوامل ناظر بر انسان است، قانون و نظارت رسانه ها از طرف مردم به عنوان ابزارهای پایش قدرت هستند. اگر صرفا نظارت ناشی از تقوای الهی کفایت می کرد حضرت امیرالمومنین مردم را به عنوان ناظر اعمال خود قلمداد نمی کرد؛ البته که هیچ کس ادعا تقوا و خدا ترسی علی (ع) ندارد؛ اما این پیام روشن مولی الموحدین پیامی است برای مسئولان حاکمیت مردم سالاری دینی پس از حکومیت ایشان که بایستی مورد توجه قرار بگیرد.
آنچه که در اینجا میتواند به صورت موضوعی اساسی مورد پرسشگری واقع شود نگرانی از بابت اخذ مناصب توسط همفکران اصلاح طلب ما نیست، بلکه دغدغههای نشات گرفته از ایجاد فساد درجازدن در وادی قدرت دائم است.
کوچکترین کاستی جایگاه های بدون نظارت این است که به تنبلی و سهل انگاری کشیده می شوند و از جدیت باز می مانند. در شرایطی که هر کس خود را به مشروعیتی قدسی وصل کند تا از نظارت و پاسخگویی در امان باشد قدرت مقدس عرصه را برمردم تنگ و تنگتر می کند و مردم عملا از عرصه و اعمال قدرت کنار می روند و دایره حاکمیت کوچک و کوچکتر می شود و به هزار فامیل ختم می شود.
آیا اگر اشخاصی قرار است مجموعههای حاکمیتی را اداره کنند طی چند سال مدیریت نباید اثرات مثبت عملکرد اجرایی خود را در جامعه ببینند؟! و در نهایت اینکه همین عده در برخی از جنبههای اداره کشور، تا چه اندازه نظام مقدس جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب شکوهمند اسلامی را به ورطه خطر اضمحلال کشاندهاند؟
قدرت در چنین شرایطی خود را پاسخگو نمی داند واین فاجعه یک مصیبتی است که تاوانش را مردم باید پرداخت کنند و چیزی جز فقر و فلاکت و دشواری زندگی نخواهد بود.
عدم تعادل در پایه های قدرت حاکمیت ناشی ازعدم نظارت مردم و پدیده هزار فامیلی و قدرت مقدس سرنوشت خوبی را برای حال و آینده کشور رقم نخواهد زد.