یادواره عباس کیارستمی
  • امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 23 - ربيع أول - 1447
  • برابر با : Monday - 15 September - 2025
5

یادواره عباس کیارستمی

  • کد خبر : 430
  • 20 فروردین 1396 - 11:24
یادواره عباس کیارستمی

  گروه هنر تابانیوز: در بزرگداشت زندگی و فعالیت کارگردان معاصر ایرانی، مجله «سایت اند ساوند» چند تن از بزرگان فیلمسازی از جمله : ویکتور اریک- شیرین نشاط- مایک لی- نیکولاس فیلیبرت- جان اکومفرا و جیم جارموش را دعوت کرده . کسانی که از جایگاه  کیارستمی در میان بزرگان به خوبی آگاهند. با تشکر از […]

 

گروه هنر تابانیوز: در بزرگداشت زندگی و فعالیت کارگردان معاصر ایرانی، مجله «سایت اند ساوند» چند تن از بزرگان فیلمسازی از جمله : ویکتور اریک- شیرین نشاط- مایک لی- نیکولاس فیلیبرت- جان اکومفرا و جیم جارموش را دعوت کرده . کسانی که از جایگاه  کیارستمی در میان بزرگان به خوبی آگاهند.

با تشکر از جف اندروز و مقدمه ای از نیک جیمز

این حقیقت بر کسی پوشیده نیست که مرگ تلخ عباس کیارستمی ( ۱۹۴۰-۲۰۱۶) در چهارم جولای در اواسط تابستانی سرشار از آشفتگی های سیاسی به دلیل تصمیم انگلستان برای جدایی از اتحادیه ی اروپا، تلاش بر ای کودتا در ترکیه و حمله های بیشمار و وحشیانه تروریستها احتمالا همراهی با شوک حاصل از این خبر را سخت تر کرد و دنیای فیلم را در بهت و حیرت و ناباوری فرو برد.

اگرچه هر از چند گاهی گزارشهایی از ناخوش احوال بودن کیارستمی به گوش  می رسید تا اینکه دوست و همکارش داریوش مهرجویی که از این اتفاق خشمگین بود اعلام کرد پزشکان ایرانی به کیارستمی شدت بیماری را اطلاع نداده بودند و نه او نه خانواده اش از میزان وخامت بیماری اطلاع نداشتند و این مساله فقط حس بی معنی بودن مرگ وی را عمیق تر کرد. آنچه که ما در سایت اند ساوند از آن مطمئن هستیم این بود که نامزد اول عنوان مهمترین فیلمساز سه دهه اخیر از دنیا رفت و ما حیرت زده مانده بودیم که چگونه به بهترین شیوه مرگش را برجسته کنیم و مطمئن شویم که میراثش به خوبی درک خواهد شد.

 

انتشار آنلاین درگذشت کیارستمی توسط احسان خوشبخت، بزرگداشت فیلم کلوزآپ(۱۹۹۰) توسط بازیگر و فیلمساز مانیا اکبری و یادداشت تند جف اندرو دوست کیارستمی یادی از این فیلمساز بود اما ما نمی خواستیم که مراسم یادبودمان را به همینجا خاتمه دهیم و به اینها بسنده کنیم.

بنابراین برای تهیه این مقاله از جف خواستیم که واکنش تمامی فیلمسازان که آثار کارگردان بزرگ ایرانی را بسیار می ستودند، جمع آوری کند.

برخی از کسانی که جف با آنها صحبت کرد، بدلیل کمبود وقت و کارهای سنگینی که داشتند قادر به پاسخگویی نبودند و برخی دیگر فاجعه ی مرگ کیارستمی را آنقدر دردناک می دانستند که قادر به بیان احساسات خود نبودند. خوشبختانه با این حال تعدادی از دوستان و ستایشگران کیارستمی افکار خود را با ما به اشتراک گذاشتند و موضوع جالب توجه پاسخ های آنها این بود که کیارستمی هنرمندی کامل بود، او نه تنها یک فیلمساز که یک شاعر، یک عکاس و یک هنرمند تصویربرداری بود، آنها جایگاه بی نظیر آثارش را نشان دادند و همه بر این امر تاکید داشتند که وی شخصیتی بی بدیل دارد که هیچ گونه جانشینی نخواهد داشت.

 

 

ما قدردان تمامی مشارکت کنندگان برای وقتی که به این امر اختصاص دادند هستیم و از جف به دلیل تلفیق و در برخی موارد حتی ترجمه ی مطالب سپاسگزاریم.

ویکتور اریک: کارگردان روح کندوی عسل(۱۹۷۳)، جنوب(۱۹۸۳) آفتاب درخت به ( ۱۹۹۲)

من اولین بار عباس کیارستمی را در جولای ۱۹۹۷ در سیسیل و در فستیوال تائورمینا ملاقات کردم. آن موقع هر دو در یک هتل بودیم و هر روز زود بیدار شده بودیم وهمزمان در اتاق صبحانه بودیم. درآن وقت گفتگوی کوتاهی با هم داشتیم، مکالمه ی  با درنگ و منظم و ترکیبی از فرانسه و انگلیسی بود. در طول سالهای بعد تعاملات ما از طریق صدا و تصویر شکل نگرفت و ما روش    ایده آلی برای شکل گیری یک رابطه یافتیم، ده نامه-ویدیو که بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ مبادله کردیم و بخش داخلی نمایشگاه تطبیقی اریک-کیارستمی را شکل داد و توسط آلن برگالا و جوردی بالو در بارسلونا، مادرید و پاریس برگزار شد، در زمان اقامت موقت ما در سیسیل، کیارستمی که جایزه نخل طلایی کن را برای فیلم طعم گیلاس(۱۹۹۷) دریافت کرده بود در یکی از بهترین دوره فعالیت خود به سر می برد. من اولین بار از طریق آثارش با او آشنا شدم که البته بهترین راه آشنایی با او بود باید بگویم از نظر من عباس مهمترین فیلمساز زنده ی جهان بود. در تائورمینا او “آفتاب درخت به” را که در سال ۹۲ ساخته بودم دید و فکر می کنم آن فیلم بود که ما دو نفر را به هم وصل کرد. پس از آن و پس از گذر زمان جلساتی در نقاط مختلف(مادرید، بارسلونا، پاریس، تسالونیکی، مورسیا) برگزار شد، لازم به ذکر است که نامه های ما در مورد همه چیز و هیچ چیز بود و این نامه نگاری مرتباً حوالی تاریخ تولدمان بود. ما با اختلاف هشت روز متولد شده بودیم عجیب است که در گفتگوهایمان به ندرت در مورد فیلم و فیلمسازی صحبت می کردیم و  بیشتر در مورد اتفاقاتی که اطرافمان رخ می داد حرف می زدیم.

وقتی در جولای ۲۰۰۶  از موزه هنر پرادو در مادرید دیدن می کردیم نمونه خوبی از توجه ترجیحی کیارستمی را به زندگی واقعی و آنچه در واقعیت رخ می داد، دیدم.

 

 

اگرچه ما با انواع   آثار هنری احاطه شده بودیم اما من این حس را داشتم که در آن لحظه عباس بدون خستگی درگیر آن چیزهایی بود که در واقعیت رخ می داد.

این علاقه ای بود که از شیفتگی ذاتی وی نسبت به جهان نشات می گرفت و برای او بدون تقسیم بندی مشخصی بود( او می گفت: جهان کارگاه من است) با شیفتگی که ریشه در تجربه های زندگی روزمره است شیفتگی درونمایه اولیه ی فیلمهای او بود.

در این زمینه هر کس می تواند بگوید که کیارستمی هرگز هنرمندی نبود که تحت تاثیر احساسات بالای شخصی باشد. او نه عاشق تصاویر متحرک بود نه حداقل احساسی مانند فیلمسازهای اروپایی هم نسل من داشت.

به عبارت دیگر عباس به «هنری لانگلوا» گفته بود که در طول مدت کارآموزی خود هیچگاه به نویسندگی سیاسی که از سوی کایه دو سینما به وی پیشنهاد شده بود تن نداد، هیچگاه از نظریه های سیاسی که آندره بازین مطرح کرد، پیروی نکرد.

هنوز می توانیم چند هنرمند بیابیم که بیش از عباس bazinian (اصولگرا) هستند و به این ترتیب بود که در زمان مرگش نیز عبارت اسرارآمیزی که توسط ژان لوک گدار نماینده بزرگ سینمای مدرن مطرح شد، تاثرانگیز بود. وی گفت: سینما با دی دبلیو گریف آغاز شد و با عباس کیارستمی به پایان رسید.

اما به قول«ژان لوک گدار» فیلمهای کیارستمی اولین بار در غرب در زمان دقیق و درستی دیده شد وقتی که همه اتوپیای بزرگ(آرمانشهر) را ترک کرده بودند و سینما از بحرانی رنج می برد که با فقدان انرژی همزمان شده بود زیرا او زمانی با صحنه های ما برخورد کرد که به نظر می رسد فیلمها در نوعی تقاطع ایستاده اند و فیلمهای کیارستمی یک سلام و استنشاق نوعی هوای تازه بود که وظیفه شکستن طلسم فضای رقیق پست مدرنیسم را بعهده داشت.

اولین فیلمهای کیارستمی که در اروپا به تصویر کشیده شد به ما اجازه داد در مورد هنر معاصر که رابطه ای نو، مفید و مستدل را بین خیال و واقعیت بنا نهاد، صحبت کنیم.

به طور خلاصه به ما اجازه داد تا در مورد تجلی و ظهور یک منبع الهام جدید از واقعیت صحبت کنیم به هرحال هرچند آنقدر که ما در مورد کلیه آثار خلاقانه کیارستمی یا فیلمهای چند بعدی او ، عکسها ، ویدیوهای هنری شعر و غیره صحبت کنیم بلافاصله درمی یابیم که این هنرمند قادر بود در مورد جهان به گونه ای بیاندیشد که گویا این یک ساختار مطلق است و ما می توانیم در آن نشانه های سنت غنی و فرهنگی کشورش را ببینیم.

این سنت در فیلمهایی که او در سرزمین مادری اش ساخته گویا همراه پیرامون یک رابطه سه تایی است: یکی بین زنان و مردان، یکی بین مرگ و زندگی، یکی بین ایران سنتی و ایران مدرن.

عباس در سال ۱۹۹۲ گفت: یک فیلمساز باید حتما از خودش سوالاتی در مورد تصاویر بپرسد و خودش را فقط محدود به تولید آنها نکند:

برای او وظیفه اساسی ایجاد یا خلق زیبایی نبود بلکه کشف آن در جهان بود، آن را آشکار کند و آن را به همه نشان دهد.

بطورکلی او در جستجوی سینمایی بود که در بازتعلیم نگاهی خیره ( وظیفه ای که در زمانی که سینما به تصاویر آلوده خود افتخار می کرد و بواسطه بحران مدرنیته شخصیت پردازی شده بودکاملا ضروری می نمود) کوشش کند.

او در جستجوی هنری بود که دیدنی بلکه مشاهده گر باشد که بگوید سینما اساسا چه بوده که دیگر نیست. ماشینی که در بسیاری از فیلمهای کیارستمی (به گفته فیلسوف فرانسوی ژان لوک نانسی: جعبه مشاهده گر) دیده می شود، وسیله ای است برای یک حقیقت سینمایی که هنر دیدن از آن حاصل می شود و نسبت به حرکت اشیا بیش از نمایان شدن آنها حساس است. این ماشین ما را به کجا می برد؟ احتمالا نمی توانیم بدانیم. حداقل در آغاز سفر خود کارگردان هم نمی داند.

به همین دلیل این امر ناگزیری است که به موجب آن آنچه واقعی و جدایی ناپذیر است محدود به امور پیش بینی نشده ای است که ممکن است به تصویر تبدیل شوند.

یک داستان نیاز به یک راه یا چند راه دارد تا متوقف شود حتی ممکن است ما احساس معلق بودن کنیم و علاوه بر آن بتوانیم جهان را ببینیم. این نوع تعلیق مانند تجربه ای است که از شعر داریم اکنون زمان گفتن این است که نگاه خیره کیارستمی در هر لحظه فراتر و بالاتر از هر توجهی است و این نگاه یک شاعر است.

این صدای عباس است: اقتباسی از مجموعه شعری از او به نام ” پیاده روی با باد” است:

چند بچه مدرسه ای

گوشهایشان را

روی خط ریل متروکه ای گذاشته اند

در این متروکه چند بچه روی خط آهن خم شده اند تا رازی را بشنوند. اما کدام راز

راز زندگی: زندگی و نه بیشتر (ترجمه شده از زبان اسپانیایی توسط جف اندرو با کمک مارگارت درایز)

شیرین نشاط (تصویرگر و کارگردان “زنان بدون مردان” ۲۰۰۹):

در مورد زندگی، هنر و مرگ عباس کیارستمی بسیار سخن گفته شده اما من به اختصار آن معنایی را که شخصا کیارستمی برای من دارد، شرح می دهم.

بهتر است با این جمله شروع کنم که به کیارستمی به این دلیل احترام می گذارم که کسی است که درهای جهان را پس از انقلاب ۱۹۷۹به روی ایران باز کرد زمانی که تصویر ایران ناگهان از یک کشور با فرهنگی غنی از شاعران و عارفان به سرزمین وحشیان و بربرها و عقب مانده ها در نظر همگان جلوه کرد.

کیارستمی دوربینهایش را به سوی چهره ها و زندگی ایرانیان چرخاند که در تناقض با سیاستمداران متعصب و مذهبی بود. او به ایرانیها امید داد. لنزهای شاعرانه و فلسفی و آرام او اجازه داد درک کنیم که کینه توزی و نفرت، بخشی از وجود ما نیست. او اجازه داد بفهمیم ریشه تاریخی ما بعنوان ایرانی چگونه در زمان بحرانهای سیاسی به دنبال انعکاسی روحانی بوده، تا به سمت خیال پردازی خلاقانه برویم و از بی عدالتی و دیکتاتوری سبقت بگیریم.

شاکله فلسفی و شاعرانه او را در کنار بزرگانی چون رومی، خیام، سعدی، حافظ، فروغ فرخزاد  و سهراب سپهری قرار داد.

کیارسنمی در سینما فرم جدیدی را پایه گذاری کرد که مینی مال  و شاعرانه و انسانی بود.

سینمایی که عمیقا ویرانگر است و از مرز سانسورها فراتر می رود.

بسیاری از دیگر فیلمسازان ایرانی سعی کردند که جا پای او بگذارند اما آنچه کیارستمی را از بقیه جدا می سازد، عدم پذیرش او در محلی(بومی) ماندن و همچنین و فرونشاندن کنجکاوی غربی است. وی قدرت بی نظیری در قصه گویی داشت که از نظر تکنیکی کاملا جهانی و امروزی است اما تماما بدون زمان است.

او بسیاری از فیلمسازان را در جهان تحت تاثیر قرار داد. روش شناسی او ارزش سادگی و فروتنی را نشان داد.

اگرچه خانه به دوشی را که سراسر جهان را سفر می کند نشان می دهد اما کیارستمی هیچگاه یک زندگی در تبعید را نشان نداد.

قلب او کاملا ریشه در فرهنگ ایرانی داشت. بنابراین علیرغم کمبودهای کشورش هیچگاه به ترک وطن فکر نکرد.

اگرچه آثارش کاملا در وطن مورد تقدیر قرار نگرفت آنهم احتمالا  به این دلیل که فیلمهایش برای مخاطب عام نبود.

یک تراژدی در قصه مردی وجود دارد که مشتاقانه عاشق وطنش بود و به آن خدمت کرد اما به خوبی با او برخورد نشد و تا زمان مرگ به ندرت در وطن تایید شد.

آنچه برجسته است این است که کیارستمی هرگز یک مرد خشمگین نبود و تا زمانی که          می توانست هنرآفرینی کرد، فیلم ساخت و شعر نوشت.

آخرین باری که او را دیدم به یاد می آورم تقریبا دو سال پیش در وین، ما ساعتها قدم زدیم در حالیکه دائما عکس می گرفت در مورد فیلم جدیدش که در چین طرحش را ریخته، در مورد نمایشگاه عکس قریب الوقوعش در کانادا، و در مورد عکس های جدید و چیدمان ویدیویی جدیدش صحبت کرد.

هر آنچه در آن زمان به آن می اندیشیدم این بود که کیارستمی همچنان مانند یک هنرمند جوان است و واقعا موفق و کامیاب است.

اجازه بدهید با این سخن تمام کنم که آنچه کیارستمی برای من باقی گذاشت ورای هنرش بود، ورای جایگاه بین المللی اش بود. آنچه از او برای من باقی مانده پارسایی شخصیتش، انسانیتش، humility و آنچه بیش از همه uncompromisingly باقی مانده این است که او کسی مثل هیچکس بود.

مایک لی کارگردان: زندگی شیرین است(۱۹۹۰)، عریان(۱۹۹۳) و آقای ترنر(۲۰۱۴):

مرگ نابهنگام عباس کیارستمی یک فقدان کاملا دردناک بود او واقعا زیرک ترین، باهوشترین، شکوهمندترین فیلمساز در میان تمامی ما کارگردانان بود. یک روح بخشنده دوست داشتنی. او از من دعوت کرد که در یک گفتگوی عمومی در موزه ویکتوریا و آلبرت در سال ۲۰۰۵ به او بپیوندم.

ما در مورد فیلمهای هم صحبت کردیم. کلیپها را دیدیم و افکارمان را به اشتراک گذاشتیم.

حالا تقریبا این را غیر ممکن می دانم که کدام یک از شاهکارهایش را بهترین بنامم. اما فیلم “ده” (۲۰۰۲) را باید یکی از فیلمهای فریبنده و درخشان در همه زمانها دانست. این فرضیه به نظر به طور خارق العاده ای ساده به نظر می رسد.

صحنه های فیلم ده هرکدام با دو شخصیت، کاملا از پشت داشبورد یک ماشین در حال حرکت در اطراف تهران گرفته شدهmatching reverse mid-shots. The dialogue seemingly improvised.

ما غالبا بین دو قهرمان را کات می دهیم اگرچه  در برخی توالی ها یکی را نگه می داریم و دیگری را نمی بینیم. اکشن ها در زمانهای مختلف روز و شب در طول یک دوره نامشخص اتفاق می افتد، آیا یکسال بوده، بیشتر، کمتر؟

راننده، شخصیت اصلی داستان، یک زن جوان حرفه ای است ، یک مادر و یک مطلقه مسافران او پسربچه باهوشش، خواهر خسته از زندگیش، یک پیرزن خرافاتی و وارسته ، یک فاحشه خشن اما راستگو، یک زن جوان غیر بی اعتقاد که در حال خاتمه نامزدی اش است و یک زن جوان دیگر که به دلیل فروپاشی ازدواجش بی نصیب مانده.bereft at the collapse of her marriage

مبادلات کلامی کوتاهی نیز میان موتورسوارها و پیاده ها و همه مردم دارد و یک نگاه اجمالی  نیز به شوهر سابقش  می شود.

هر ثانیه ای از این فیلم کم خرج اما عمیق ۹۲ دقیقه ای متقاعد کننده و دیدنی است. حتی گذرها مانند زمانی که خواهر فقط منتظر نشسته بدون ماجرا که به شکل برجسته ای  با هر استاندارد نورمالی شما را افسون می کند و نبوغ عباس این بود که در چارچوب این ده برخورد نه تنها ما همه چیز را در مورد این افراد و در مورد سایر افراد موجود در زندگیشان متوجه می شویم، بلکه آنها را درک می کنیم و مراقب آنها هستیم. شخصیت اصلی که از سادگی آشکار به پیچیدگی واقعی متحول می شود، از ضعف بی فایده به قدرتی مطمئن و کمال می رسد.

اما آنچه فیلم”ده” را در زمره بزرگترین آثار سیاسی و برجسته در خلال این مبادلات گوناگون قرار می دهد این است که کل طیف کمدی تراژدی را دربرمی گیرد. او ما را وادار می کند که در مورد ازدواج، طلاق، روابط پدر و مادر بودن، در مورد استقلال و عدم استقلال زنان و نقش آنان در جامعه و در مورد جنسیت، عشق، بچگی، ایمان، خرافات، حقیقت و چیزهای دیگر واکنش نشان دهیم.

از نظر فیلمسازی فیلم “ده” اثر برجسته ای است که به طرز بی عیب و نقصی در آن بازی شده، فیلمبرداری شه، صداگذاری شده و تدوین شده. این یک درامای خانوادگی حماسی و پرتره ای از یک شهر شلوغ و مدرن است.

اما فراتر از اینها”ده” یک فیلم بسیار رادیکال و فمینیستی است. مبادا فراموش کنیم که عباس یک عمر از حصار سانسورها طفره می رفت تا قصه های انسانی خودش را روایت کند و به شکل چشمگیری این کار را انجام داد.

نیکولاس فیلبرت(کارگردان):

عباس کیارستمی برای من یکی از بزرگترین هاست. باید اعتراف کنم که عناوین فیلمهایش بسیار زیبا هستند. باید درباره شاعرانگی هنرش در کار در چشم اندازهایی که به تصویر کشیده صحبت کنم: آن جاده های سراشیبی که به شکل زیگزاگ تا پایین تپه می روند. آن مزارع گندم که در باد موج می زنند… من باید در مورد شجاعت تصمیمش برای ماندن در ایران پس از انقلاب و اشتیاقش به فیلمسازی در آنجا در میان مردمش سخن بگویم. من باید در مورد ظرافت و شکنندگی زندگی حرف بزنم درون مایه ای که همواره در آثارش وجود داشت و از پیوند وجودی که مرگ و زندگی را یکی می کند، صحبت کنم.

من باید از هشیاری صحبت کنم که او با آن واقعیت و خیال را درهم می آمیزد، به آنها همزمان حیات می بخشید و از لذت و رضایتی بگویم که از کارهای غیرحرفه ای استخراج می کردند از اولویتهای بارز وی برای ساده تر کردن قصه ها که با احساس و درک یک نمایشنامه نویس پیوند می خورد، حرف بزنم.

من باید از سرسختی ولجاجت او صحبت کنم که هیچگاه حاضر نشد تا پیوند بین سینما در زندگی، حقیقت و دروغ و خوب و بد را بررسی می کند. باید از روش خیره کننده وی در ساخت برخی فیلمهایش که دیگر فیلمهایش را قدرت می بخشید صحبت کنم. من مخصوصا از فیلم “زندگی و دیگر هیچ….(۱۹۹۲)” و فیلم “در میان درختان زیتون(۱۹۹۴)” صحبت می کنم که هرکدام در ادامه خانه دوست کجاست(۱۹۸۷) بودند و گوشه هایی از فیلم قبلی که بوسیله mise en abyme، برانگیزاننده ترین در نوع خورش بود و همچنین از میان تمامی فیلمهایش یکی هست که آرزوی دوباره دیدنش را دارم. فیلم مشق شب(۱۹۸۹) فیلمی که اندکی با سایر فیلمهای کیارستمی تفاوت دارد اگرچه درونمایه کودکی و تعلیم و تربیت همواره مسئله مورد توجه و دائمی وی بود. بچه های مدرسه که مستقیم با دوربین صحبت می کنند از تکلیف دشوار و زیاد  خود می گویند و همزمانی آن با زمان پخش کارتون از تلویزیون و تنبیهی که باعث می شد کیارستمی که در حال مصاحبه با بچه هاست بپاخیزد و متوجه شود که همه آن چیزی که آنها می دانند تنبیه است و هیچگونه تشویق و یا حمایتی از آنان نمیشود. این فیلم مرا تکان داد. مثل همیشه کیارستمی در هنر گفتن مطلب باارزشی در پیامی کوتاه به ما برتری یافت و موفق شد.

جان اکومفرا:

کارگردان فیلمهای آوازهای دست ساز(۱۹۸۶)، نه الهه(۲۰۱۰) و پروژه ی استوارت هال(۲۰۱۳) سه خیال خام در مورد کیارستمی……

گاهی در اواخر دهه هشتاد، زمانی که ما در مورد سینمای ایران اطلاعات بهتری داشتیم، تقاضای کپی از فیلمهایمان آغاز شد تا به مجموعه فیلمهای ناطق سیاه از سازمانی از تهران برسد که نامش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. این تقاضا بسیار سوررئال و فراواقعی بنظر می رسید و ما به سادگی آن را رد کردیم.

به یاد می آورم فیلمی که باعث شد متوجه اشتباهمان بشویم، فیلم شکوهمند کیارستمی “کلوزآپ” بود. به یاد می آورم که نیرو و شفافیتی که فرم او را تحت تاثیر قرار داده بود اطمینان از آمد و شد مشهور میان حقیقت و خیال بود و من به یاد می آورم که ترک یک نمایش جشنواره ای، احساس داشتن تجاربی مشخص و خارق العاده از زندگی را حاصل می کند.

من زمانیکه مرگ کیارستمی اعلام شد بسیار گریستم. چیزی که به ذهنم خطور کرد، سبزیان دزد متبحری بود که شاهکار فیلم کلوز آپ بود که یکبار گفت: “هرگاه فیلم زیبایی می بینم، احساس می کنم دوبار متولد شده ام” ما احساس می کنیم که کیارستمی چیزی به ما هدیه داد که نه تنها برای سنجیدن حس ما به یک کشور مسئول است بلکه نقشه جاده ای از آینده احتمالی سینماست و به این دلیل هنگامی که کیارستمی فوت کرد من گریه کردم.

جیم جارموش:

کارگردان فیلمهای قانون مغلوب(۱۹۸۶)، مرد مرده(۱۹۹۵) و تنها عاشقان زنده می مانند(۲۰۱۳).

عباس کیارستمی یکی از فیلمسازان مورد علاقه من است که هم یک نقاش و هم یک عکاس و یک شاعر خارق العاده بود که ۶ جلد از هایکوهای زیبایش را منتشر کرد.

مرگ او دور از انتظار بود و ضربه سختی به من زد. من در جستجوی او بودم آنچنان که در تاریکی در جستجوی روزنه ای درخشان باشی و هنوز در انتظارکارهای برجسته ای از او بودم (برگرفته از کتاب قصه فیلم نوشته مارک کازین) که جان کولتو گفت که قبل و بعد از آبل گاس، سینما بود. فکر می کنم می توانم نام عباس کیارستمی را به جای آن بگذارم. من اولین فیلمش را به یاد می آورم نان و کوچه(۱۹۷۰) که سالها پیش روی یک نوار VHS دیدم که با سادگی کیتونسکی اش کاهش دقیق جهان به حرکت درآمد.

یک پسربچه (پنج یا شاید ۶ساله) باید راه خانه خانه اشان را از طریق کوچه های پشتی شهر پیدا کند و نان برای خانه ببرد و با حضور یک سگ مهاجم و غیرقابل پیش بینی ترسیده بود.

در فیلم جهان به این کوچه های اندک محدود می شود و درک آن برای یک پسربچه با یک ماموریت دنیوی اما مهم.

ده دقیقه، سیاه و سفید. اولین کار یک هنرمند بزرگ. من این فیلم را مجددا روز بعد از شنیدن خبر فوت کیارستمی تماشا کردم و اینک من خود را در تمامی آثار کیارستمی غرق کردم آنهایی که هرگز ندیده بودم و آنهایی که دیدم.

من بسیار خوش شانس بودم که در موقعیتهای مختلف عباس را دیده بودم. او کاملا هشیار، جذاب و الهام بخش بود. اگرچه او جسما از پیش ما رفته ما بسیار خوش شانسیم که کارهایش و چشم انداز ویژه اش به انسان بودن را در این جهان ناقص در اختیار داریم.

ما تو را به یاد خواهیم داشت تا زمانیکه برفها دیگر نبارند، تا زمانیکه درختان زیتون شکوفه نکنند و تا زمانیکه باد ما را با خود نبرد.

لینک کوتاه : https://tabakhabar.ir/?p=430

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.