دیروز شنیدم در برخوردی دون از شان سادات و روحانیت سید حسین یوسفی فخر را عزل نموده اند ولی اصلا تعجب نکردم چون او را و اصحاب دانشگاه آزاد در خوزستان را می شناختم و می دانستم که او را تحمل نخواهند کرد.
جمع دوستان که شکل می گرفت هر چند نفر که ویژگی های مشترک داشتند کنار هم می نشستند. اما شهید ملک محمد اسدی، شهید حسن عزیزاللهی و سید حسین یوسفی فخر چیز دیگری بودند.
گاهی که در منزل همدیگر جمع می شدیم شهید رحیم رضایی اصرار می کرد تا به منزل سید حسین یوسفی برویم. خودداری می کردم و همراهی نمی نمودم! شهید رحیم دلیل اش را که می پرسید؛ و به او می گفتم لبخندی می زد و می رفت و من اما با بغضی در گلو از اینکه نمی توانم مانند آنها باشم حسرت می خوردم.
سیدحسین یوسفی، ملک اسدی، حسن عزیزاللهی سه دوست صمیمی بودند که نماز شب می خواندند و من برای اینکه چنین شهامتی نداشتم و نمی توانستم شب برخیزم و نماز بخوانم، نرفتن به خانه آنها را انتخاب می کردم!
ملک محمد اسدی و حسن عزیزاللهی به شهادت رسیدند و سید حسین یوسفی بارها به جبهه رفت و توفیق شهادت نیافت، ماند و به قم رفت در کسوت روحانیت در آمد و لباس وعظ و خطابه و ارشاد پوشید و اخیرا در دانشگاه آزاد مسئولیتی گرفت، قبل از اینکه به اهواز بیاید با من تماس گرفت و نظرم را پرسید به او گفتم در این فضای سیاست زده و میان بقالان دکان دو نبش سیاست عاقبت خوشی نخواهی داشت!
در این خوزستان امثال شما نمی توانند کار کنند! متواضعانه می گفت: خدا یاریگر بندگان خویش است و ما باید به اندازه وسع و توانایی خویش تلاش کنیم و در ابلاغ پیام نبوی کم نگذاریم.
دیروز شنیدم در برخوردی دون از شان سادات و روحانیت سید حسین یوسفی فخر را عزل نموده اند ولی اصلا تعجب نکردم چون او را و اصحاب دانشگاه آزاد در خوزستان را می شناختم و می دانستم که او را تحمل نخواهند کرد.
او نماز شب می خواند و دروغ نمی گفت. ای کاش این بی تحملی را با روش بهتری نشان می دادند و به کسوت روحانی و سادات بودن سیدحسین یوسفی احترام می گذاشتند.
براستی اف بر سیاست بدون اخلاق، این عزل بد اخلاقانه تبعات خوبی در افکار عمومی برای اصحاب دانشگاه آزاد نخواهد داشت، وقتی نهادهای آموزشی چنین وضعیتی داشته باشند وای بر احوال دیگر نهادها!! مسئولین ; عزت و کرامت انسانها را پاس بدارید و ازخدا بترسید.