«متأسفانه هرکسی هرکجا که هست خودش را یک آب شستهتر از بقیه میداند و اصلاً حواسش نیست که هیچ نسلی به نسل قبل یا بعدش فضیلت ندارد مگر به پارسایی».
سالهاست که ادبیاتی وارد عرصه فرهنگ ما شده است که ابتدا بسیار ناآشنا بود اما از آنجا که نیاز جامعه فعلی ما بوده است این نوع از ادبیات در بین بسیاری از افراد جا افتاده است و آن ادبیات «وعده» است.
این نوع از ادبیات بین مسئولان مملکتی ما از وزیر و وکیل بگیر تا مدیرکل و نماینده مجلس و کارمند واداری، بسیار رواج یافته است. ادبیات وعده هیچ خرجی ندارد و هزینه و سرمایهای را هم لازم ندارد. فقط در جلوی دوربین، پشت میکروفون، در مقابل مردم و هرجایی که شد به مردم «وعده» بدهید. انجام شد که شد، نشد که نشود.
از آغاز دوره نمایندگی نماینده محترم، وعدههای بسیاری دادهشده است. وعدههایی ازجمله ایجاد پارک ساحلی در حاشیه رودخانه علا، ایجاد تلهکابین، ایجاد قطب پزشکی شمال شرق خوزستان در رامهرمز، احداث ریل راهآهن، ایجاد روستای گردشگری، ایجاد نیروگاه سیکل ترکیبی، وعده انتقال شرکت نفت و گاز مارون به رامهرمز و…
بگذریم، وعده دادن سخت نیست اما آنچه موردنظر ماست وعده ایجاد نیروگاه سیکل ترکیبی رامهرمز به کجا رسید؟ چرا برای ایجاد این نیروگاه توسط بخش خصوصی که از سالها قبل پیگیر آن بود سنگاندازی و ممانعت شد؟ چرا نماینده محترم برای ایجاد یک نیروگاه دیگر در محلی دیگر اقدام نکرد و اصرار بر این محل بخش خصوصی داشت؟ چرا دو نیروگاه در این شهر احداث نشود؟ و بسیاری چراهای دیگر که برای مردم بیجواب مانده است.
اگر بهجای یک نیروگاه که جلوی آن گرفته شد دو نیروگاه در این شهرستان احداث میشد، حدود ۲ هزار نفر مشغول به کار میشدند و رونق اقتصادی بزرگی در این شهرستان ایجاد میشد.
آنچه مهم است وقتی میتوانیم کشورمان را دوست داشته باشیم، از آن پاسداری کنیم و جلوی دشمنان و بدخواهانش به ایستیم و برای تداوم تاریخ و فرهنگ و اشتغال آن زحمت بکشیم که از جانمایه گذاشت و از همه مهمتر فرهنگ «وعده» را از روح و روان جامعه بزداییم.