محمد شریفی، طنزپرداز خوب شهرمان یک مدت مثل جلال آل احمد تند و تیز و پشت سرهم ترکتازی جانانه می کرد و از پس مدیران ناکارآمد خوب بر می آمد، و با یک اندر احوالات جانانه چپق خیلی ها را چاق می کرد، اما این اواخر در لاک محافظه کاری فرو رفت، یا نمی نویسد و اگر هم بنویسد بدون دل و دماغ و تا حدودی آبکی می نویسد، مصداق "یواش برو ،یواش بیا که گربه شاخت نزنه".
برگی از خاطر و خاطرات محمد شریفی/ این قسمت : نان تنوری داغ با بوی عشق به قیمت ۲ ریال هنوز با خود خاطر آن خاطره را به یاد دارم ، اولین روزی که به نانوایی رفتم، کودکی شش ساله بودم ،سال ۱۳۵۱ خورشیدی بود. در یک صبح بانشاط پاییزی، نم نم باران با نسیم […]
داستان قهقهه ی کبک دری و نیش عقرب تقدیم به طاهر و همه ی مشتاقان و دوستداران محیط زیست سی و اندی از آن حکایت می گذرد، دیروز عمو طاهر را در یک مراسم فاتحه دیدم ، همان طاهر همیشگی بود ، سلامت و سرزنده ، قبراق و سرحال و مهربان تر از همیشه با […]
یکی از کهن ترین و دلگشاترین باغستانهای انار موسوم به باغ رودبال دهستان ابوالعباس از توابع باغملک خوزستان در آتش سوخت ؛این باغ که در ۸۰۰ متری ورودی ابوالعباس قرار دارد در مساحتی بالغ بر ۶ هکتار و مشتمل بر ۱۲۰۰ درخت انار بین رودخانه و ۲ نهر بزرگ جدول آب قرار داشته و یکی […]