حکایت Archives | اخبار خوزستان
  • امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 22 - ربيع أول - 1447
  • برابر با : Sunday - 14 September - 2025

حکایت

31فروردین
از نمره صفر اقتصاد تا حکایت عمه شاه باجی و شورای شهر اهواز

از نمره صفر اقتصاد تا حکایت عمه شاه باجی و شورای شهر اهواز

محمد شریفی – اوایل دهه ی هفتاد فیلمان هوای اقتصاد کرد و شدیم دانشجوی خالو صفر خان پیش بین، خرد و کلان خواندم. دربدر افتادم دنبال دست نامرئی مرحوم آدام اسمیت.  کم کم راه افتادم، در بحر کم عمق مرکانتلیست ها یک شیرجه زدم، با زیر آبی رفتن سر از نئوکلاسیک ها درآوردم. یواشکی دستم […]

22فروردین
دندان لقی که با یک قاچ هندوانه کنده شد/ محمد شریفی

دندان لقی که با یک قاچ هندوانه کنده شد/ محمد شریفی

سالها پیش، در ایامی که هنوز آپارتمان و آپارتمان نشینی باب نشده بود و همه ی خانه ها ویلایی بودند، در همچو حال و هوایی ،نمی دانم چی شد؟ که دلمان هوای باغ و باغچه کرد؟ توی اون شرجی های برالامان اهواز، خشکی هوا و جنس نمکی و آهکی خاک باغچه ی حیاط نه چندان […]

22بهمن
درمان کرونا با یک گونی مدرک دکترا

درمان کرونا با یک گونی مدرک دکترا

سلام آ میرزا فی الحال دست به قلم شده ام و دارم این کلمات غریب و نجیب را از صفحه کلید یک گوشی اپل که ساخته ی شیطان بزرگ است، تحریر و تقریر می کنم. اول از همه به عرض شریف تان برسانم، زیاد حال خوشی ندارم، بد جوری دمدمی و دموی مزاج شده ام، […]

07شهریور
حکایت قوچ مراد کاکل بسر و کاشت درختان گردو/ محمد شریفی

حکایت قوچ مراد کاکل بسر و کاشت درختان گردو/ محمد شریفی

 وقتی ماهی گل، گالش های پاره پوره کرمعلی و شلوار صد وصله ی نازخاتون را نشان شوهرش قوچ مراد می داد که برایشان کفش و لباس بخرد، قوچ مراد صدای دورگه اش را صاف کرد و با حرارات تمام گفت: زن ده تا درخت گردو کاشتم ، چشم روی هم که بذاری هشت تا ده […]

23مرداد
خواب خوش نجف با خریدن چند بشکه نفت/ محمد شریفی

خواب خوش نجف با خریدن چند بشکه نفت/ محمد شریفی

نجف در خوابی عمیق ،خواب هفت پادشاه می دید و از شدت سرخوشی چنان سرمست شده بود که یکباره ازخواب پرید، خاله گفت :نجف خوب خوابیدی یا نه؟ نجف گفت: چه خواب خوشی داشتم میدیدم ، هی شوق می کردم و ذوق می کردم، که مرغ از قفس پرید، داشت خوش می گذشت که عجل […]

19تیر
روی سنگ قبرم ننویسید ،شاه میرزا را کرونا کشت! / محمد شریفی 

روی سنگ قبرم ننویسید ،شاه میرزا را کرونا کشت! / محمد شریفی 

تمام دلخوشی ام این بود ، فردا که رخت سفر بستم و دستم از دنیا کوتاه شد، کرمعلی هفت دست چپی بیاره، منوچهر شروه بخونه، کیانوش شاهنامه و کهیار هی جار بزنه…اما حالا همش دلواپسم ، دلنگرانم ، ز آبروم ایترسم. خالو شاه میرزا الهی دویست و بیست ساله بشی ،دل نگران چی؟ دلواپس چی […]