صاحبخانه صاحب این خانه تویى،قصه و افسانه تویى! درگه تو عشق و صفا،صاحب کاشانه تویى/ فال زدم،مست شدم،همّت من گشت دوچند، همدمى آمد و بگفت:همّت مردانه تویى/ با هـمه احسان و کرم،آمده ام درگه تو، من که گدا آمده ام،یوسف شاهانه تویى/ خانه بدیدم پره مى،مى پره احسان و کرم، گفت به من مستى مست، […]
شعر سحر شعبانی: شهرِ خورشید مدینه،شهر زیباى پیامبر مدینه،باغى از گلهاى پرپر مدینه منبع نورِ خدایى تو از هر شادى قلبى،جدایى مدینه مبداَ عشاق و عرفان مدینه سرزمین نور وایمان مدینه سرزمین حق پرستى مدینه جایگاهِ عشق و مستى مدینه خانهَ عشق و عدالت مدینه شهرایمان و عبادت مدینه شهر نور و شهرخورشید که […]