همسرآزاری گستره و انواع مختلفی دارد. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد، مهمترین و شایعترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان هستند.
تابا؛ همسرآزاری گستره و انواع مختلفی دارد. انواع خشونتهای فیزیکی و بدنی مانند صدمه زدن به وسایل منزل و ضرب و شتم همسر، خشونتهای روانی و کلامی مانند تحقیر شخصیت، چهره یا شرایط جسمانی زن، ابراز تنفر نسبت به بستگان وی و همچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی، خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد، مهمترین و شایعترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان هستند.
بر اساس یک تحقیق که با بررسی نمونهای از زنان متاهل شهر تهران انجام شده، ۸۷/۹ درصد آنها از همسرآزاری روانی و ۹/۴۷ درصد از همسرآزاری جسمیرنج میبرند. میزان همسرآزاری در شوهرانی که مواد مخدر استفاده میکنند، بیشتر از شوهرانی است که مواد مخدر استفاده نمیکنند. همچنین میزان همسر آزاری در شوهرانی که سابقه بیماری روانی دارند بیشتر از شوهران سالم و میزان همسر آزاری جسمی و روانی در زنان شاکی بیشتر از زنان عادی است. همچنین پژوهشگران بر این اعتقادند که در حقیقت، همسرآزاری تک علتی نبوده و عوامل بسیاری به ویژه اعتیاد و الکلیسم با آن رابطهای نزدیک دارند.
آسیباجتماعی پنهان
جمله معروف زن با رخت سفید به خانه شوهر میرود و با کفن از خانه او بیرون میآید سبب میشود اکثر زنان به ویژه زنان در مناطق محروم و حاشیه شهرها به دلایل مختلفی مانند کمبود آگاهی، تحصیلات و به دلیل شرم، حیا و تلاش به منظور جلوگیری از ازهمگسیختگی خانواده، آزارها را تحمل میکنند. به گفته کارشناسان ریشههای همسر آزاری علاوه بر اختلالات روحی و روانی زوجها به فشارهای محیطی، فشارهای اقتصادی و اجتماعی و عدم قدرت فرد در تامین مناسب زندگی برمیگردد و به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه باعث به وجود آوردن آزار برای همسر خود میشود. همچنین اختلالات شخصیتی و زمینههای ژنتیکی هم از دیگر عوامل همسر آزاری به شمار میروند.
گاهی زن و شوهر پیشزمینه ذهنی خاصی از هم دارند و به همین دلیل بسیار تحریکپذیر میشوند. در این شرایط آنها از نظر فکری منتظر جرقهای هستند تا شروع به آزار یکدیگر کنند. علاوه بر اینها، مهریههای سنگین وغیرقابل پرداخت و دخالت اطرافیان نیز به این امر دامن میزنند. نبود علاقه و وابستگی میان زوجها نیز یکی دیگر از دلایل مهم به وجود آمدن پدیده همسرآزاری است. آزار همسر لزوما آگاهانه صورت نمیگیرد. در بیشتر مواقع فرد نمیداند که حرکات و رفتارش برای طرف مقابل آزاردهنده است. از سویی هم مشاهده کتکها، ناسزاها و رفتارهای ناشایست در خانواده و نیز داشتن افکارخرافی و نادرست از جمله شک به همسر و ترس از خیانت وی در خانواده، سبب نقش بستن این عوامل در ضمیر ناخودآگاه شوهر و تاثیر در زندگی زناشویی او میشود.
همسرآزاری ، رابطه مستقیم با کمسوادی
خشونت علیههمسر نسبی است و به فرهنگ یک جامعه بستگی دارد. اصولا هرچه فرهنگ ضعیفتر و سواد افراد کمتر باشد، آزار همسران نسبت به هم بیشتر و به صورت آزارجسمی شایعتر میشود. البته در طبقات مرفه و تحصیلکرده این معضل بیشتر به صورت آزار روانی دیده میشود. بر اساس پژوهشهای انجامشده، زنانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند بهطور تقریبی ۲۱درصد بیسواد، ۴۸درصد دارای سواد ابتدایی، ۳۸درصد دیپلم و سهدرصد بالاتر از دیپلم بودهاند. همسر آزاری آسیبی است که به آسانی میتواند مقدمهای برای ابتلا به بیماریهای صعبالعلاج روحی و روانی باشد. هر چند که در جامعه امروز همسرآزاری از نوع جسمی رو به کاهش است، اما نوع آزار روحی و روانی آن بین زوجها روزبهروز بیشتر میشود.
همسرآزاری ، نوعی بیماری روانی
یک جامعه شناس درباره انواع همسرآزاری گفت: همسرآزاری مشکل شایعی است که جامعهشناسان به چهار نوع آن اشاره کردهاند که شامل خشونت جسمی، جنسی یا سادیسم، روانی و اقتصادی است که باعث آزار همسر میشود. امانا… قرائیمقدم افزود: دلیل این همسرآزاریها تحقیرها و توهینهای دوران کودکی و آزارهایی است که در دوران کودکی به فرد وارد شده و با گذشت زمان و رشد افراد حال به صورت یک عقده روانی سر برآورده و به خانواده خود رنجهایی را متحمل میکند. او تاکید کرد: در مضیقه قراردادن همسر و فشار اقتصادی از دیگر مسائلی است که در دادگاهها دیده میشود.مشکلات روانی این افراد فقط توسط روانپزشک رفع میشود؛ آن هم به مرور زمان. گروهی از این کار دوری میکنند و اگر قانون به این مشکل رسیدگی کند، راحتتر این مسائل رفع میشود. به نظر میرسد که هر چند در یک جامعه زنان و مردان با یکدیگر زندگی میکنند اما شرایط زنان با توجه به خطراتی که در حوزه عمومی و خصوصی برای آنان وجود دارد پر مخاطرهتر از مردان است.
خشونت علیه زنان
از حدود چند دهه قبل پدیدهای به عنوان «خشونت علیه زنان» مورد توجه قرار گرفته است. زنان در خانه، اماکن عمومی و شغلی در معرض این پدیده قرار دارند. هر چند که مردان نیز تحت شرایط ناامن جامعه قرار دارند اما با توجه به خشونت علیه زنان، مردان نه تنها از این نوع خطر به دور هستند بلکه بر عکس عاملان خشونت در نظر گرفته میشوند.نگرش عمومی در اکثر جوامع نه تنها این است که زنان باید این شرایط را تحمل کنند بلکه معمولا نقش مردان به عنوان عاملان خشونت نیز از نظر مخفی میماند. این جایگاه متوجه آن مردانی نیست که با هر نوع خشونت مخالف هستند؛ طبیعتا در هر جامعهای مردان با سطح شعور و آگاهی بالایی وجود دارند که بر ضد هر نوع عمل خشن نسبت به هر کس هستند.
آن چه بیشتر مد نظر است ساختار کلی جامعه است که زنان و مردان را وادار به قبول زندگی در شرایط خشن میکند. خشونت علیه زنان دیگر پدیدهای پنهان نیست بلکه به صورت آشکار در جوامع شناخته شده است. با وجود آن اقدامات جهت از میان بردن اشکال متنوع آن به سختی انجام میگیرد. اقدامات قانونی و اجتماعی جهت مقابله با مجرمان نامشخص است.
آنچه از دیرباز وجود داشته و هنوز هم تبلیغ میشود درخواست از زنان جهت تغییر رفتار از طریق اعمال محدودیت بر رفتار و آزادیهای طبیعی و اجتماعی خود است تا در شرایط مخاطرهآمیز قرار نگیرند. حتی در مواردی به ویژه در مورد خشونتهای خانوادگی جای سعی برای از میان بردن خشونت از زنان میخواهند رفتاری متناسب با درخواستهای مردان داشته باشند. تاکنون ورود خشونت علیه زنان به مباحث علمی و افکار عمومی حاصل تلاش و کوششهای فراوان زنان و جنبشهای صورت گرفته از طرف آنان است.
این زنان بر جهانی بودن این پدیده تاکید کردهاند. خشونت علیه زنان خاص یک کشور یا دوره تاریخی خاص نیست و به ویژگیهای فردی افراد و همچنین ویژگیهای نژادی، طبقاتی، قومیتی، مذهبی ارتباطی نداشته و در میان افراد باسواد و بی سواد، با درآمدهای بالا و پایین مشاهده میشود. بنابراین اعمال خشونت علیه زنان را نمیتوان به قشر یا طبقهای خاص در ایران نسبت داد.