آنچه از سابقه نصب نمادها یا المان های شهری به دست می آید و قابلیت مطالعه دارد؛ نشان می دهد که نمادها یا المان های هر شهر، استان و یا کشور و ملتی می بایست برگرفته و نشأت گرفته از وجهه، گذشته و سبقه یا آرزوهای دست یافتنی و شاید اسطوره های باور شدۀ مردم هر دیاری باشند و از طرفی باید نمادها و اشکال به کار رفته قابلیت درک و فهم همگانی یا حداقل نخبگان و جامعه تحصیل کرده آن دیار را داشته باشند.
چنانکه در جشنواره های متعدد، فستیوال ها و یا ژوژمان های علمی و هنری در رابطه با هنر زیبای طراحی نیز بسیاری از امتیازات در نظر گرفته شده مربوط به همه فهمی و قابلیت ادراک داشتن برای مخاطب عام تلقی می گردد اما متأسفانه در برخی از شهرها و شهرستانها و به ویژه در شهرستان اندیمشک به دلیل اطلاعات اندک و نقص در وجود مشاورین فرهنگی و هنری در کنار مسئولین مربوطه باعث گردیده که نمادهای زیادی با هزینه های گزاف و غیرقابل قبول در معابر، میادین، و حتی جاده های ترانزیتی این شهرستان نصب گردد که هیچ سنخیت و رابطه ملموسی میان گذشته، حال یا آینده مردم این دیار ندارد و از طرفی فاقد مفهوم یا مفاهیم انتزاعی ذهن طراحان و نصب کنندگان آن می باشد.
یعنی حتی توسط تحصیل کنندگان رشته های طراحی، گرافیک و معماری هم قابل فهم نبوده و نیستند و حتی اگر به هنرمندان شاخص هنرهای تجسمی نیز عرضه شوند شاید از هر صد نماد عرضه شده دو مفهوم با هم مطابقت نداشته باشند.
برای نمونه به تندیس ها یا نمادهایی که شهره عام و خاص گردیده اشاره می کنم:
مثلا نماد سابق منطقه ۴۵متری که به پشه کُش معروف بود، نماد میدان دلفین کوی رسالت که هیچ سنخیتی با نمادهای زیست محیطی این شهرستان ندارد، تندیس های نصب شده در مسیر کوی لور و… و اما اخیرا تندیس نامفهوم میدان دانش آموز که نه ارتباطی با علم و دانش دارد و نه ارتباطی با دانش آموز!
لذا به نطر می رسد مسئولین امر و به ویژه شهرداری و شورای اسلامی شهر می بایست به عنوان کارگزاران مردم هم در زمینه هزینه کرد بودجه های فرهنگی و هم در زمینه گسترش و تعالی فرهنگ مردم و هم در زمینه خلق آثار زیبا و دارای مفاهیم متعالی دقت نمایند تا از این پس شاهد اینچنین گاف های بزرگ و هزینه دار نباشیم.