محمد شریفی Archives | صفحه 3 از 14 | اخبار خوزستان
  • امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 21 - ربيع أول - 1447
  • برابر با : Saturday - 13 September - 2025

محمد شریفی

05دی
مختصر و کوتاه از طنز و طنازی محمد شریفی

مختصر و کوتاه از طنز و طنازی محمد شریفی

محمد شریفی، آن رند طناز خوش قریحه که پای نوشته هایش ده ها اسامی عجیب و غریب امضاء می کند، در ولایت و زادگاهش به «عزت الله» معروف و موسوم است. وی زاده ی آبادی خوش آب و هوای ابوالعباس باغملک است. اوایل انقلاب و در زمان بسته بودن داشگاه ها در مرکز تربیت معلم […]

25آذر
هشدار هواشناسی خوزستان و اعلام وقوع سیلاب و یک عروسی دیگر

هشدار هواشناسی خوزستان و اعلام وقوع سیلاب و یک عروسی دیگر

 الف: حکایت یکم، اعلام وضعیت نارنجی  بیشتر خبرگزاری ها و اهالی محترم رسانه های رنگارنگ، امروز دوشنبه ۲۴ آذرماه ۹۹ به نقل از: اداره‌کل هواشناسی خوزستان “با اشاره به پیش‌بینی آغاز فعالیت سامانه بارشی و وقوع سیلاب در مناطق مستعد، هشدار سطح نارنجی “را گوشزد فرمودند. به به، گل بود و به سبزه نیز آراسته […]

21آذر
حکایت عشق گل محمد و گلبانو و لاله های قلندری

حکایت عشق گل محمد و گلبانو و لاله های قلندری

اول حکایتی بگویم ز آب و گل… در دهه پنجاه متولد شدم ، یادم میاد بچه که بودم یک روز مانده به عید نوروز به اتفاق دیگر کودکان همسال آبادی به کوهپایه های اطراف می رفتیم و برای سفره ی عید نوروز گل قلندری می چیدیم ، این گل، لاله ای خوشبو است که گلبرگ […]

14مهر
چه سخت بر من گذشت…!/ محمد شریفی

چه سخت بر من گذشت…!/ محمد شریفی

چند ماه پیش شروع به نوشتن داستانی کردم، اما کار آنطور که دلم می خواست پیش نمی رفت،عذاب و عقاب و درد و رنجی که از ناحیه ی ستون فقرات و عصب سیاتیک براتعلی را به زانو انداخته بود، را نمی توانستم حس کنم، هرچه می نوشتم چنگی به دلم نمی زد و دوباره کاغذها […]

02مهر
نجف رستم زال نشد اما قربانعلی گرسیوز شد/ محمد شریفی

نجف رستم زال نشد اما قربانعلی گرسیوز شد/ محمد شریفی

یادم می آید ، سرکار خانم ایران نوروزی معلم کلاس پنجم مان – که خدایش بسلامت دارش ،در سال ۱۳۵۵در ساعت درس انشاء: با خطی خوش پای تخته سیاه نوشت: موضوع انشاء : دوست دارید در آینده چکاره شوید؟ هفته ی بعد در ساعت درس انشا اول از همه نجف دست بلند کرد که بیاید […]

27شهریور

دو کلام حرف نا حساب با فرهیختگان خوزی/ محمد شریفی

  آزرده‌ام، نگرانم  دلخسته‌ام از  خویش، از دوست، از فرهیخته های به اصطلاح اهل قلم که قلم را اسباب معاش و ترقی و ارتقاء و جاه و جلال  کردند. از سالوس ریا و به قول حافظ از طبل زیر گلیم دلم خون شد. کارم به گلایه کشید با دل پر ریشم، در نظرم نوشی در […]