“نیک هام ” در فیلم “موهبت الهی ” انگشت روی یکی از رازهای پیچیده خلقت یعنی ژن و یا به اصلاح عوام وراثت گذاشته است ، موضوعی که در طول تاریخ سینما در فیلم های گوناگونی مثل “طالع نحس” ، “بچه رزماری” و ….. مورد توجه فیلمسازان معتبر جهانی قرار گرفت ، تا جایی که به عنوان یک ژانر مشخص به نام “کودک ترس” نزد منتقدین سینمایی شهرت یافت.
زن و مرد جوانی که به دلایل پزشکی قادر به بچه دار شدن نیستند، به کمک علم جدید و توسط پزشکان دارای پسری شده اند، آن ها می دانند که این تنها بچه آنهاست و دیگر قادر به باروری نیستند. پسر که اکنون هشت ساله است و تازه به دبستان رفته، درست در روز تولدش بر اثر تصادف با اتوموبیل کشته می شود، شوک ناشی از این حادثه بر پدر و مادر گران می آید، آنها نمی توانند غم از دست دادن پسر را فراموش کنند و با خیال او زندگی می کنند.
پزشکی که متخصص اطفال و نازایی است ( رابرت دنیرو ) و مجبور شده پسر هشت ساله اش را که دارای روحی خبیث و بیمار بوده و مادرش را با ضربه چکش کشته است ، به دست خود خفه کند ، از ناراحتی و غمگینی این زوج جوان استفاده کرده و به آنها پیشنهاد دوباره سازی پسرشان را از طریق کشت یک سلول از پسر در رحم مادر ، می دهد .( علم جدیدی که به نام “شبیه سازی”شهرت پیدا کرده و تا حد تکثیر گوسفند نیز پیشرفت نموده است ) این موضوع در ابتدا مورد مخالفت زوج قرار می گیرد ، اما بالاخره به واسطه اعتمادی که به دکتر پیدا کرده اند ، پیشنهاد را می پذیرند .
عمل صورت می پذیرد، اما دکتر نطفه خودش را در رحم زن جوان می کارد، بچه متولد می شود، زوج جوان با خوشحالی به تربیت او می پردازند. پسر که” آدام” نام دارد، به سن مدرسه رفتن، یعنی همان سنی که پسر دکتر اقدام به قتل نموده، می رسد. آن ها متوجه ناهنجاری های کودک خود می شوند، کودک در تنهایی کسی را ملاقات می کند ، اما موضوع را از پدر و مادرش مخفی می کند ، والدین کودک را جهت درمان به روانشناس می سپارند ، اما از او هم کاری ساخته نیست ، پسر علاقه زیادی به پرخاشگری دارد ، به صورت همکلاسی ها و حتی آموزگارش آب دهان می ریزد ، پسر خودش نیز از رفتار ناهنجاری که صورت می دهد ، اطلاع ندارد ، او در واقع دارای دو شخصیت متضاد شده است ، شخصیتی که از طریق ژن به سراغ او آمده و شخصیتی که در اثر تربیت پدر و مادر کسب کرده است .
اکنون این کودک دو مالک پیدا کرده ، پدر و مادر که او را تربیت کرده اند و دکتر که تنها خودش از موضوع اطلاع دارد و می داند که پسر از ژن او به وجود آمده و دارای همان خصوصیات پسری است که به دست خودش کشته است . لحظات اضطراب و جذاب فیلم از تداخل این دو شخصیت به وجود آمده است ،
پسر بالاخره اقدام به کشتن یکی از همکلاسی هایش می نماید ، بدون اینکه خودش خواسته باشد. اما در پایان این شخصیت تربیت یافته است که بالاخره پیروز شده و مالک جسم “آدام”می شود. آن چیزی که در فیلم شاهد بودیم ، چیزی نیست جز سرنوشت خلقت بشری و اتفاقا نام آدام برای پسر می تواند راهنمایی باشد برای رسیدن به این موضوع ، که ژن حضرت آدم دارای دو خصلت شیطانی و الهی بوده که به صورت هابیل و قابیل مجسم شده اند ، که به اعتقاد کارگردان و نویسنده فیلمنامه، این موهبت الهی است که خصلت الهی ژن می تواند بر خصلت شیطانی آن غلبه کند.
ادامه دارد…
برای مشاهده بخش قبلی اینجا را کلیک کنید